فاطمه نفری
عمو رو کرد به من و گفت: «خب نیلو خانم! نگفتی هدیه تو پسندیدی؟»
نیشم باز شد و گفتم: «واااای عمو دستتون درد نکنه. عالی بود.»
ـ خدا شانس بده.
سهیل بود که هنوز سرش پایین بود. عمو خودش را به نشنیدن زد. خاله کیسه های زباله را گذاشت روی اپن و گفت:«آهای آقا سهیل! یه تکونی به خودت بده، این کیسه ها رو ببر بذار تو حیاط.»
یک دفعه سهیل مثل یک نارنجک که افتاده باشد وسط آتش، منفجر شد و داد زد: «به من چه! مگه تولد من بوده؟ تولد هرکی بوده خودش برداره ببره.» همه جا خوردیم. سهیل چنان بلند نفس می کشید که صدای نفس هایش شنیده می شد. کلافه از جا جهید و راهش را کشید سمت اتاق. عمو صدایش را کمی بالا برد و گفت: «می گم سهیل! یه دفعه امتحانی هم که شده آدم باش، شاید خودتم خوشت اومد.»
این بخشی از رمان شاخ دماغی ها است. رمانی که از نوجوان امروزی می گوید و ما را با قصۀ جذابش سرگرم می کند. نیلوفر که پدر و مادرش برای درمان بیماری مادر به خارج رفته اند، مجبور می شود برای چند ماهی به خانۀ خاله اش برود و کنار پسرخاله های پرشر و شورش بماند. سهیل که از نیلوفر خوشش نمی آید و او را رقیب خود می داند، شمشیرش را از رو می بندد تا حسابی حال نیلوفر را بگیرد و ماجراهای زیادی درست می کند؛ ماجراهایی که تمام نوجوان های امروزی با آنها دست بگریبان اند و بعضی وقت ها ممکن است به فاجعه ختم شوند.
شاخ دماغی ها با دو راوی پیش می رود و قصه را از نگاه نیلوفر و سهیل روایت می کند، و این یکی از محاسن این کتاب است، زیرا هم نوجوان دختر از خواندن کتاب لذت می برد و هم خوانندگان پسر. نثر روان و جذاب و مناسب حال و هوای نوجوان جسور امروزی نیز، از دیگر محاسن این کتاب است. لحن و تکه کلام هایی که نشان می دهد نویسنده، نوجوان را خوب می شناسد و خوب توانسته با شخصیت هایش همذات پنداری کند. هر چند که شخصیت پردازی می توانست قوی تر صورت بگیرد و ماجراهای نفس گیر بیشتری ذهن مخاطب را درگیر کند، اما در همین حد نیز قصه آنقدر جذاب هست که خواننده را به دنبال خود بکشاند.
همۀ نکات مثبتی که مطرح شد، باعث گردید که شاخ دماغی ها در جایزه ادبی پروین، در بخش نوجوان دیده شود و تقدیری این جشنواره شناخته شود. جایزه ادبی پروین، یکی از بزرگترین جوایز ادبی کشورمان است که هر دوسال برگزار می شود و کتابها را مورد بررسی قرار می دهد. این دوره نیز مربوط به آثار چاپ شده در سال95و96 بود که کتاب شاخ دماغی ها موفق شد در بخش کتابهای نوجوان، تقدیری این جشنواره شناخته شود. باید به خانم سیده عذرا موسوی بابت خلق این اثر، و کسب این جایزه تبریک و خسته نباشید گفت. ضمنا رمان شاخ دماغی ها در شانزدهمین جایزه قلم زرین نیز در بخش کودک و نوجوان نامزد شد و چیزی نمانده بود تا خانم موسوی با همین کتاب یک جایزۀ مهم دیگر هم دریافت کند.
البته سیده عذرا موسوی که زبان نوجوان را خیلی خوب بلد است؛ یدطولایی در کسب جوایز مهم دارد و تابحال جوایز زیادی کسب کرده که فقط چند مورد را برای نمونه بیان می کنم:
رمان دلقک و نارنج تلخ از انتشارات قدیانی، در سال 95 نامزد جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش کودک و نوجوان شد.
مجموعه داستان کوتاه جشن باغ صدری از انتشارات شهرستان ادب. این مجموعه شامل هفت داستان با موضوع انقلاب است و داستانهای این مجموعه موفق به کسب شش جایزه ملی از جمله جشنواره انقلاب، جشنواره اشراق و جشنواره شعر و داستان جوان سوره شده اند.
از دیگر آثار سیده عذرا موسوی می توان به:
یادداشت های داستانی «گربۀ معبد کنکور» نشر معارف
مجموعه هشت جلدی «داستانهای بوستان سعدی» نشر زنبور، در دست چاپ
اشاره کرد.
این پیشینه درخشان و آشنایی مختصر با خانم موسوی عزیز، ما را بیشتر ترغیب می کند تا به سراغ کتاب شاخ دماغی ها برویم و یکی دو روزی را با این کتاب سرگرم باشیم. از حق نگذریم نام و طراحی جلد این کتاب نیز بسیار ترغیب کننده است. نشر شهرستان ادب برای طراحی جلد این کتاب، کاری متفاوت انجام داده و نظر مخاطب نوجوان را حسابی جلب کرده است. حتما برایتان سوال پیش آمده است که شاخ دماغی ها چه کسانی هستند و طرح جلد کتاب که عکس یک کرگدن را نشان می دهد چه مفهومی دارد. با هم این بخش از کتاب را می خوانیم:
آرمان گفت: «نظرت چیه اسم گروهمون رو بذاریم شاخ دماغی ها؟»
ابروهایم را درهم کشیدم و گفتم: «شاخ دماغی دیگه چیه؟» لبهایش کش آمدند.
ـ کردگدن دیگه. همون که روی دماغش یه شاخ داره.
خودم و آرمان را شبیه دوتا کردگدن با دوشاخ روی بینی دیدم که داریم چهارنعل توی خانه می تازیم و همه چیز را به هم می ریزیم و موکا هم توی دست و بالمان وول می خورد. دلم خنک شد. مطمئن بودم که وقتی نیلو بیاید حسابی حالش گرفته می شود و می رود تو لک. ولی حقش بود...
فکرش را که می کنم می بینم نیلو هم از یک شاخ دماغی هیچی کم ندارد. او هم اگر اراده کند می تواند بزند و همه چیز را درب و داغان کند. مثل یک کرگدن بیفتد توی زندگی آدم و همینطور دور خودش بچرخد و همه چیز را خرد و خاکشیر کند. بعد هم برود توی مردابش و خودش را زیر گل و لای قایم کند. مثل حالا که یک قطره آب شده و فرو رفته توی زمین...
حالا که حسابی ترغیب شده اید که این کتاب را تهیه کنید و بخوانید و یا به دوستانتان هدیه دهید، باید بگویم که شاخ دماغی ها را نشر شهرستان ادب با قیمت14000تومان وارد بازار کرده است و چی بهتر از اینکه ما بخش اندکی از پولمان را صرف یک کتاب خوب کنیم؟