در میان آمریكاییها دیدگاه دینی واحدی كه هم در فرهنگ و هم در رمانها حاكم باشد، وجود ندارد. یك بررسی مختصر دربارهی جایگاه دین در رمانهای آمریكایی نشاندهندهی تنوعی چشمگیر از تجارب، ایدهها، ارزشها، استعارهها و اسطورههایی است كه بیشتر نمونههای مهم و محبوب یك نوع را شكل دادهاند.
«نفرینشدگی» مضمونی است كه در آمریكا از سابقهای طولانی برخوردار است. اولین اثر در این زمینه شعر بلند «مایكل ویگلزورث»[1] به نام «روز جزا»[2] است كه در آن رنجهای گناهكاران در پایان دنیا به تفصیل شرح داده میشود. با اینحال یك نوشتهی دینی محبوب نباید صرفا گذشتهای مبتنی بر كتابمقدس و یا آیندهای مبتنی بر كتاب مكاشفه را به تصویر بكشد؛ بلكه قسمت عمدهی آن باید راجع به زمان حال و نحوهی زیست معناگرایانه باشد. این مضمون، دستمایهی یكی از پرفروشترین رمانهای تاریخ آمریكا، در سال 1896، به نام «در گامهایش»[3] نوشتهی «چارلز مونرو شلدن»[4] (1857ـ1946) است. در این كتاب كشیشی مسیحی مردم را ترغیب میكند تا یك سال را مطابق با اصول مسیحیت زندگی كنند، و در تمام تصمیمگیریهای اخلاقی و عملی به این پرسش پاسخ دهند كه «عیسی در این موقعیت چه میكند؟». اما از آنجا كه كتاب حق نشر ناقصی داشت، و توسط ناشرانی كه از خود نپرسیدند «عیسی در این موقعیت چه میكند؟»، به شكل غیرقانونی منتشر شد، نمیتوان به طور دقیق تخمین زد كه چند میلیون جلد از آن به فروش رفته است. اما آنچه كه مسلم است، تجدید چاپهای مكرر «در گامهایش» در تمامی این سالهاست. سبك روشن و بیان واضح این كتاب، مسیح را نه تنها به یك مدافع اصول اجتماعی، بلكه به یك راهنمای عملی برای تمام تصمیمگیریهای واقعی تبدیل كرد.
دومین رمان دینی پرفروش در قرن نوزده، كتاب «دروازهی نیمه باز»[5] نوشتهی «الیزابت استوارت فلپس وارد»[6](1844ـ 1911) در سال 1868 است. در این رمان مجموعهای از مكالمات اطمینانبخش دربارهی زندگی پس از مرگ بیان میشود. فلپس عزاداران را با امید به پیوستن به عزیزان از دسترفتهشان در دنیایی مهربانتر و آرامتر تسلی میدهد، اما در عین حال تعالیم كلیسا را كه به جای آرامشبخشی و تسكین و تسلیت، به داوری و عقاب علاقهمند است، رد میكند. این داستان چنان مورد توجه قرار گرفت كه فلپس بعدها دو رمان دیگر نیز با نامهای «ورای دروازهها»[7] (1883) و «دروازهها در میانه»[8] (1887) نوشت. فلپس همچنین دو رمان به نامهای «شریك خاموش»[9] (1871) و «داستان یك وایكنت»[10] (1877) دارد كه جزو اولین رمانهای مهم فمینیستی به شمار میآیند. برخی از منتقدان متأخر معتقدند مجموعه رمانهای «دروازه»ی فلپس، بهشتی زنانه را ارائه میدهد تا نظریات كلیسایی كه مانع حضور زنان در منصب كشیشی بود را نكوهش كند. مطمئنا زنان نویسندهی بسیاری مانند فلپس و «هریت بیچر استو»[11](1811ـ 1896) كه زمانی با عنوان افراد سانتیمانتال كنار گذاشته شده بودند، حال میتوانستند به عنوان كسانی معرفی شوند كه از رمان برای ارائهی مراسم دینی به سبك خودشان، و در پی آن، معرفی جایگاه رهبری دینی برای زنان استفاده كردند.
بعدها فلپس به همراه جمعی از نویسندگان از جمله هنری جیمز، دابلیو دی هاولز، جولیا وارد هو و توماس ونتورث هیجینسون[12] مجموعه مقالاتی را با عنوان «در روزهای پس از مرگ»[13] (1910) منتشر كردند كه دربارهی بهشت و زندگی پس از مرگ بود. نباید از وجود نام «جیمز» و «هاولز» در میان نویسندگان این مجموعه تعجب كرد؛ زیرا دین در آثار رماننویسان بزرگ آمریكا نقش مهمی داشته است. جالب توجه است كه در آمریكا رمانهای بسیاری دربردارندهی آیینها هستند، شخصیت مسیح را محور داستان قرار دادهاند، و یا به سؤالاتی كه به شكلی پیچیده از دین برخاستهاند میپردازند. رمان «داغ ننگ»[14] نوشتهی «ناتانیل هاتورن»[15] (1804ـ1864) بر مشاجراتی متمركز است كه با آشكار شدن مفاسد جنسی در میان سران دین ایجاد شدهاند. زنی كه از رابطهی نامشروع با یك كشیش صاحب فرزند شده، داغ ننگ را بر روی سینهاش میپذیرد اما معشوق او (همان كشیش) رنج روحی را بر آشكار شدن گناهش، و مجازات دربرابر عموم ترجیح میدهد. همچنان كه صحنهی وقوع داستان بین بازار و جنگل، جامعه و طبیعت متغیر است، پرسشهایی ناگزیر دربارهی معنای آزادی در آمریكا نیز مطرح میشود.
همین گشودگی به جهانی چند معنایی را میتوان در دل رمان «موبیدیك»[16]، شاهكار «هرمان ملویل»[17] (1819ـ1891) ، دید. تعقیب دیوانهوار نهنگ سفید توسط كاپیتان آهاب در افت و خیزی كه ظاهراً از آثار شكسپیر و كتابمقدس گرفته شده است، روایت میشود. به نظر میرسد كه آهاب هم به جنگ خدا و طبیعت رفته، و هم آندو را میجوید تا به یاریشان نهنگی را كه پایش را قطع كرده، ازبین ببرد، و به قلب دنیای مرموز و ستمگر نفوذ كند. هاتورن یكبار گفت ملویل نه میتوانست با ایمان باشد و نه میتوانست بیایمان باشد. همین ابهام دربارهی جایگاه دین در جهان مدرن، ویژگی بیشتر داستانهای اواخر قرن نوزده میلادی در آمریكاست. به طور مثال داستان «نفرین شدگی ترون ور»[18] نوشتهی «هارولد فردریك»[19](1856ـ1898)، تركیبی درخشان از واقعگرایی روانشناختی و جستوجوی اخلاقی است. این داستان بر حالات روحی یك كشیش پروتستان متمركز است كه عقاید سادهلوحانهاش نسبت به دنیا و دین در مواجهه با یك فیزیكدان بیدین، یك كشیش كاتولیك و یك زن زیبای ایرلندی، درهم میشكند.
نویسندگان دیگر این روزگار گاه كشیشان دینی را همچون منابع بالقوه و ارزشمندی در مواجهه با مسائل پیچیدهی اخلاقی به تصویر میكشند؛ چنان كه «ویلیام دین هاولز»[20](1837ـ1920) در كتاب «به پا خاستن سیلاس لفام»[21] با ترسیم شخصیت روحانی «سول» نشان داد. با این حال، اشارات دینی به تدریج كنایهآمیز و گاه هجوآمیز میشوند؛ مثلا در «مگی، دختر خیابانی»[22] (1893) نوشتهی «استفان كرین»[23] (1871ـ1900) شخصیتهای گوناگون به پایبندی به اخلاقیات و اصول دینی تظاهر میكنند.
در اواخر قرن نوزده نویسندهای كه به طور جدی و نقادانه به دین میپردازد، «مارك تواین»[24] (1835ـ1910) است. او سالهای پایانی زندگیش را صرف بازنویسی داستانهای كتابمقدس و تجربهی روایتهای آن از جمله داستان آدم و حوا و شیطان میكند. توانایی «تواین» در طنزنویسی بیپایان به نظر میرسد. پس عجیب نیست كه او در تمام آثارش ریاكاری دینی را گنجانده است. با این حال درخور تأمل است كه او در بهترین رمانش، «ماجراهای هاكلبری فین»[25] (1885) قهرمانی را به تصویر میكشد كه مهمترین كار اخلاقیش تصمیم برای رفتن به جهنم است. قابل ذكر است كه این رمان در زمان خود نویسنده به دلیل پرداختن به نظریات اخلاقی و حمله به یك دین ممنوع شده بود، و در زمان حاضر نیز به دلیل استفاده از زبان نژادپرستانه، در برخی از مدارس و كتابخانهها، ممنوع میباشد.
در اوایل قرن بیستم بسیاری از داستاننویسان جهانی بایر و عاری از هر گونه ایمان و معنا را به تصویر میكشیدند. این رویكرد در آثار «اسكات فیتزجرالد»[26] و «ارنست همینگوی»[27] (1899ـ1961) بیشتر قابل مشاهده است. در رمانهای بزرگ این دو نویسنده، شخصیتها در چرخههای بیپایانی حركت میكنند؛ هیچ پیشرفت اخلاقی نمیكنند و قادر به یافتن تعادلی كه زمانی توسط دین ارائه میشد، نیستند. «ویلیام فاكنر»[28] (1897ـ1962) دیگر نویسندهی آمریكایی است كه با تبحر كامل تصاویر دینی را برای آشكار كردن انشقاق شمال و جنوب جامعهی آمریكا به كار میبرد. او در بیشتر آثار خود ویژگیهای كنایهآمیز مسیح را به كار میگیرد. فاكنر نمیخواهد بگوید كه «جو كریسمس» در رمان «روشنایی در ماه اوت»[29] (1932) یا «اسحاق مكازلین» در «برخیز، ای موسی»[30] (1942) به خاطر برخی جزئیات سطحی كه در ارتباط با مسیحاست، شبیه مسیح هستند؛ او مسیح را به عنوان تصویری از یك انسان كامل به كار میبرد كه معیار سنجش اشتباهات دیگر شخصیتهای داستان است. «خشم و هیاهو»[31]ی او نیز با توجه به سرودهای عید پاك نظریه «مرگ نمادین» و احتمال «رستاخیز» را بیان میكند. مثبتترین بخشهای رمان در آیین عید پاك قرار دارد كه در بخش چهارم توسط یك كشیش سیاهپوست اجرا میشود. فاكنر تنها از طریق استعارهی «تولد روحانی» كه مبنای عید پاك است، میتواند در داستانی كه اساسا راجع به مرگ و فقدان است، امید بیافریند.
بسیاری از نویسندگان اواخر قرن بیست آمریكا، جدال برای یافتن معنا در دنیایی را به تصویر میكشند كه در آن عقاید تثبیتشده و كهن دینی توان تعالیبخشی را از دست دادهاند. قهرمانان رمانها عموما از این دین شكستخورده میگریزند تا دینی جدید با ایمانی شخصیتر را بیابند و زندگیشان را معنادار كنند. برخی از این دست رمانها عبارتند از «برو آن را بر روی كوه بگو»[32] (1953) نوشته «جیمز بالدوین»[33](1924ـ1987)، «خرگوش، بدو»[34] (1960) نوشتهی «جان آپدایك»[35] (1932ـ...) و «سیارهی آقای سَملر»[36] (1970) نوشتهی «سال بلو»[37](1915ـ2005).
ناتوانی انسان در یافتن معنا بدون دین، درونمایهی داستانهای «خون هوشیار»[38] (1953) و «از خشونت دست بردار»[39] (1960) نوشتهی «فلانری اوكانر»[40](1925ـ1964) است. برخی از نویسندگان متأخرتر سیاهپوست و لاتینی تبار آمریكا گمان میكنند كه شاید بتوان نیاز دینی انسان را در نظامهای اعتقادی پیشامسیحی، به ویژه آنهایی كه بر ارتباط روحانی با طبیعت تأكید میكنند، و زنان را بالقوه درمانگر میدانند، پاسخ داد. این نظریات با قدرت و ظرافتی خاص در «آلتیما، مرا متبرك كن»[41] (1972) اثر «رودلف آنایا»[42] (1937ـ...) و «روز مادر»[43] (1988) اثر «گلوریا نیلور»[44](1950ـ...) بسط یافتهاند.
رماننویسان آمریكایی با دین و تجربهی آن در زندگی به روشهای گوناگونی دست و پنجه نرم كردهاند. آنان گاه به دین حمله كردهاند؛ گاه بر ایمان و قدرت اخلاقی عقیده تاكیده نمودهاند؛ و گاهی نیز با استفاده از قدرت روایت پرسشهایی را مطرح كردهاند كه پاسخشان به سادگی به دست نمیآید.
[6] Elizabeth Stuart Phelps Ward.
[12] Henry James, W. D. Howells, Julia Ward Howe, and Thomas Wentworth Higginson.
[18] THE DAMNATION OF THERON WARE.
[20] William Dean Howells.
[21] THE RISE OF SILAS LAPHAM.
[22] MAGGIE: AGIRL OF STREETS.
[25] THE ADVENTURES OF HUCKLEBERRY FINN.
[31] THE SOUND AND THE FURY.
[32] GO TELL IT ON THE MOUNTAIN.
[36] MR. SAMMLER'S PLANET.
[39] THE VIOLENT BEAR IT AWAY.