رمان نوشتن آن هم از نوع رمان تاریخی، بسیار سخت است و نیازمند پژوهشها و مطالعات دقیق تاریخی است. از این منظر نگارش رمان«شکینا» بسیار حائز توجه است. یکی از کارکردهای تاریخ و داستانهای تاریخی این است که ما را نسبت به شرایط حاضر و آینده آگاهتر میکند.
«شکینا» در حقیقت، روایت مهاجرت اجباری قوم یهود از اورشلیم به بابل، در زمان حکمرانی بختالنّصر و زندگانی حبقوق نبی در این برهۀ تاریخی است. داستان در دو زمان (اورشلیم و بابل در زمان حبقوق و تویسرکان در زمان کنونی) به موازات هم روایت میشود. در روایت نخست، حبقوق که در جوانی، خادم معبد سلیمان است، با روحانیون فاسد یهودی دچار چالش و درگیری میشود که این کشمکش تا زمان مبعوث شدنش به پیامبری ادامه مییابد. بابلیها به اورشلیم حمله میکنند و بسیاری، از جمله حبقوق اسیر میشوند. حبقوق مدتی در زندان بابلیهاست و بعد از آزادی، همچنان به درگیری با روحانیان فاسدی که اکنون در کنار حاکمان بابل قرار گرفته و به استثمار مردم میپردازند ادامه میدهد. روحانیان فاسد به دنبال کلید گنجینه مقدس یعنی تابوت عهد حضرت موسی هستند است که حبقوق از آن محافظت میکند.
داستان تا زمان فتح بابل توسط کوروش ادامه مییابد و حبقوق و یارانش بعد از آزاد شدن یهودیان، به جای بازگشت به اورشلیم به ایران (شهرستان تویسرکان) فعلی میآیند. نکته جالب و مهم در رمان این است که یهودیان را اعتقاد بر این است که وجود این صندوق در نزد قوم یهود، سبب برتری، شوکت و برکت برای آنان است و هر گاه این صندوق به دست دشمنان یهود بیفتد، بلا و آوارگی بر این قوم مستولی خواهد شد. در روایت دوم که دنیای معاصر را دربرگرفته، یک دانشجوی معماری و اهل شهرستان تویسرکان در صدد فروختن نقشههای قدیمی از بنای مقبره حبقوق به یک عتیقه فروش کلیمی در همدان است ( در پی یافتن صندوق)... .
این کتاب که دومین رمان بلند محمدامین پورحسینقلی است، از سوی انتشارات شهرستان ادب در 327 صفحه وارد بازار کتاب شده است.