داستان از واقعه کربلا آغاز میشود، فلش بکی به زمان خلافت امام علی (ع) که همزمان است با حکومت معاویه در شام، میخورد و در پایان، دوباره به کربلا باز میگردد. در این رفت و بازگشت سوالهای بسیاری پاسخ داده میشود که مهمترین آنها این است: به راستی چرا امام حسین (ع) را شهید کردند و واقعه کربلا رخ داد؟
سیده عذرا موسوی بحث را آغاز کرد و درباره نقاط قوت اثر گفت: «آنچه در پس از بیست سال، بیش از همه مخاطب را به تمجید از نویسنده وامیدارد، تسلط او به تاریخ و سپس زبان است. زبان داستان چنان کِشنده و جذاب است که سختی خواندن اثری حجیم را بر مخاطب هموار میکند. گستردگی دایره واژگان و تخیل قوی و شاعرانه نویسنده، صحنهها و توصیفاتی دلکش را پدید آورده است. صحنه فریب زنها -با اینکه سرانجام آن قابل حدس است- ترفند سلیم در غافلگیر کردن و شکست رومیها، برخورد سلیم با راهب و ورود او به دِیر، اسارت و بازگرداندن او به شام و بخشهایی از جنگ صفین، صحنههایی بهیادماندنی و فراموشنشدنیاند. نویسنده کلمهها را بیش از هر جا در میدان جنگ خرج کرده و با توصیفات بدیع خود، لذتی را به خواننده چشانده که صحنههای تکراری نبرد، ذرهای خستهکننده و ملالآور نیستند؛ گو اینکه شعر سروده.
با این اوصاف نمیتوان از اطناب بخشهایی از داستان چشمپوشی کرد. پس از شکست رومیان، داستان تخت و بدون فرازوفرود میشود و این موضوع تا زمانی که سلیم از صفین به شام بازمیگردد تا راحیل را با خود همراه کند، ادامه مییابد. پس از آن است که داستان شتاب میگیرد و در میدان نبرد، سرعت مییابد. در این میان تردیدها و سردرگمیهای طولانی سلیم بیش از هرچیز به اطناب دامن زده است و زمانی که یکدله شده، داستان سرعت بیشتری گرفته است.
یکی دیگر از زیرکیهای نویسنده این است که به برخی از روایتها هویت داده و از آنها به نفع داستان خود بهره برده است؛ مثلاً روایتی را که درباره دعوای دو مادر بر سر یک نوزاد در محضر علی (ع) است و هیچکس در تاریخ از اسم و رسم دو طرف دعوا اطلاع ندارد، به سلیم و مادرش منسوب کرده و بهاینترتیب لذت روایتی را که مخاطب پیشتر میدانسته، دوچندان کرده است. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای قابل توجه اثر، استفاده نویسنده از اسطورههای یونانی است. نویسنده پای «آفرودیت»، «پرومته» و «زئوس» را به داستان کشیده و بر عیار آن افزوده است. هرچند به نظرم به خاطر بدهبستآنهای فرهنگی میان روم و شام و از طرف دیگر به دلیل بعد مسافت میان شام و یونان (هرچند که یونان جزوی از امپراتوری روم شرقی شده است) بهتر بود که نویسنده از اساطیر رومی و معادلهای یونانی آنها بهره میبرد.»
در ادامه سمیه عالمی به رویکرد عدالتخواهی در اثر اشاره کرد و گفت: «پس از بیست سال بازخوانی تاریخ است با سویههای عدالتخواهی و رویکردی درون گفتمانی؛ رویکردی که در آن جبهه مقابل اسلام، نه رومیان، بلکه کفر موحدی است که رو به کعبه نماز میخواند و قرآن تلاوت میکند و حتی میتواند برادر خونی تو باشد. همانطور که حورا میگوید: «دشمن مسلمانان رومیان نیستند؛ خودشان هستند و حاکمانشان.»
برای برگشتن به عقب و گفتن از تاریخ، بهانهای لازم است که مخاطب را مجاب به خواندن از گذشته کند و چه بهانهای مهمتر از بازخوانی معنای دقیق عدالت در جامعه اسلامی و علوی که تحقق نیافته باقی مانده است و همچنان قربانی میگیرد. همانطور که نام رمان اشاره دارد نویسنده بنای پرداخت زمانمدارانه به این مهم را دارد و داستان را از بیست سال پس از وفات پیامبر شروع میکند و تا بیست سال بعد از شهادت علی (ع) و حادثه کربلا میکشاند. ساختار دایرهای داستان نیز این مهم را تأیید میکند؛ داستان از یک روزمانده به کربلا شروع میشود و با بازگشت از کربلا به پایان میرسد. نویسنده پای دو بزنگاه مذهب شیعی، غدیر و عاشورا را به داستان کشانده است و محور داستانش قرار داده است. ما در داستان با تصاویر قدیسگون و سانتیمانتال از علی (ع) مواجه نیستیم که اهل مسامحه باشد. امیرالمومنین در پس از بیست سال برای عدالت میجنگد و مجازات میکند اگرچه پشت خیمه ظلم میایستد برای زنده ماندن حقیقت.»
در ادامه سیده فاطمه موسوی اشارههایی به تاریخ اسلام کرد و ادامه داد: «تحریف تاریخ اسلام و شخصیتهای مؤثر آن همچون پیامبر و جانشینانش بهویژه علی بن ابیطالب (ع) بسیار خوب روایت شده است. سیر تحول اجتماعی جامعهای چون شام که از پیامبر و سیرهاش جز معاویه و آنچه او میگوید چیزی ندیده، نفوذ در میان اصحاب و یاران ضعیفالنفس علی (ع) و مدیریت افکار جامعه و پس از آن جنگ صفین، آینه تمامنمایی است از آنچه بر اسلام راستین رفته.
میتوان گفت که کدیور در روایت مدل فکری جامعه، چگونگی مهندسی افکار و هیجانات آنان و دسیسهها و نفوذهایی که در راستای قدرتطلبی و زیادهخواهی حکام بهکار برده میشود و همچنین سیر تحول جامعه و تاریخ اجتماعی و سیاسی بسیار موفق عمل کرده است. دقت او به جزئیات جغرافیایی، تاریخی و سیاسی بسیار قابل تحسین است و نشان از آن دارد که او بسیار خوانده و بسیار نوشته و بسیار تأمل کرده. در واقع او صرفاً روایتگر داستانی در بستر تاریخ نبوده و تلاش کرده در قامت پژوهشگری سیاسی و اجتماعی، علل بهوجود آمدن جنگ سرنوشتساز صفین، فرمانروایی معاویه و پس از آن حادثه کربلا را به خوانندهاش توضیح دهد.
باید اشاره کرد که پس از بیست سال داستانی عاشقانه در بستر تاریخ سیاسی اسلام است. عشقی که در تمام داستان ساری و جاری است، زیبا، شیرین و محجوب است اما به عمق نمیرسد و پیچیدگیهایش آنچنان که باید، نمایش داده نمیشود. بخشی از این عشق، دلدادگی سلیم به راحیل است، اما بخش دوم این عشق عمق بیشتری دارد؛ عشق سلیم به علیبن ابیطالب و اصحابش که توسط مادرش و دوستش مهاجر شعلهور شده، هم روایتگر اسلام نابی است که دچار انحراف شده و هم روایتگر سیره پیامبر و اهل بیتش که زیر بمباران دستگاه تبلیغاتی معاویه، تحریف و تخریب شده و بهعمد مغفول مانده است.»
مریم مطهری راد نیز این موضوع را پذیرفت و در ادامه گفت: «کدیور داستان را درست نوشته است. با زبان خوب و توصیفات عالی! او با وارد کردن داستان راحیل و سلیم و عشق این دو سعی کرده هم از خشونت زیاد ماجرا بکاهد و هم هوای تازهای وارد داستان کند. داستان عشقی خوبی ترتیب داده است، چالشها و فراز و فرودش هم با کشش و قوت جلو میرود و خواننده را پیگیر میکند اما در روند داستان عشقی به اختلال میخورد به طوری که در یکپنجم پایانی داستان از راحیل خبری نیست. تصاویر گرچه زیبا و ملموس نوشته شده ولی عشق رها میشود؛ گویی راحیل دستاویزی بود که نویسنده از یک جایی به بعد دیگر لازمش نداشت! درست همانجایی که خواننده به سرنوشت آن دو حساس شده بود! اما هیچوقت معلوم نمیشود در فاصله کشتهشدن هشام تا پایان جنگ صفین و تا بیست سال بعد از آن چه بر راحیل گذشت.
یکی از کارهایی که نویسنده روی آن تمرکز خوبی کرده است، پرداختن به اسلام سیاسی است. این پرداخت، خصوصاً از زاویه معاویه و همراهانش درست شکل گرفته است. سیر فاسد شدن گروهی از صحابه و اینکه چطور با قدرت و ثروت از خود بیخود میشوند و هدف را فراموش میکنند، شک مردم و حتی صحابه به حقانیت و تشخیص اصلحیت بین معاویه و علی (ع) تحت تأثیر حقهبازیهای معاویه و انتشار احادیث جعلی، چنان خوب شکل گرفته که خواننده یکجاهایی از خودش میپرسد: «اگر من جای اینها بودم طرف کدام را میگرفتم؟»
مرضیه نفری در ادامه به سیر تکامل شخصیت اشاره کرد و گفت: «در طول داستان ما روند تحولات شخصیتی و شناختی سلیم را مشاهده میکنیم. او قدم به قدم رشد میکند. شک میکند و برای یافتن پاسخ و رسیدن به یقین همه راهها را میرود. در نیمه داستان او راهش را پیدا میکند و مسیر تحولش را پیش میرود. مسیری سخت با آزمونهایی دشوار. وقتی به مالک، عمار، و علی (ع) میرسد ما را به شناختی کامل از حکومت علوی و عدالت در این دستگاه میرساند. اطرافیان و خواص کوفه و حکومت را که میشناسیم، علت بسیاری از ناکامیها و شکستهای حکومت علوی را میفهمیم.
استفاده از عبارتهای امروز و جایگذاری درست آن در داستان تاریخی باعث شده خواننده امروزی با متن غریبگی نکند؛ کاخ نشین و کوخ نشین، لژیون روم، همه نرها مرد نیستند، از این دستاند. همچنین خواننده، تحولات اجتماعی و سیاسی امروز را میتواند با آن دوران مشابهسازی کند و درسهای بسیار بیاموزد.
نویسنده دوربین را در زمین مقابل کاشته و داستان علی (ع) را از شام مشاهده میکنیم. آشنایی با معاویه، اطرافیان، سربازان و فرماندهان سپاه معاویه، مفتی دربار و … باعث میشود چگونگی مخالفت با حضرت علی و ریشه تحولات و رفتارهای مردم آن زمان را به خوبی درک و باور کنیم. همچنین نویسنده نشانهها را از اول داستان خوب میگذارد و با برنامه پیش میرود. مثل فصل چهار، که سلیم از فتح روم برگشته اما جلوی معاویه خم نمیشود. یا اجازه غارت را نمیدهد. همچنین شخصیتها آرام آرام وارد داستان میشوند و سپس در جای مناسب نقش خود را ایفا میکنند. مثل ابراهیم پسر زید که از ابتدای داستان، علاقهاش به عمویش را مشاهده میکنیم تا پایان داستان او را در سپاه امام حسین مییابیم.»
«فاطمه نفری» نیز به زاویه دید توجه کرد و گفت: «زاویه دید دانای کل، به خوبی امکان تعمیق شخصیتها را فراهم میکند. به درون شخصیتها میخزد، از پنهانیترین امیال نفس میگوید و اشارهای جذاب به شخصیتهایی نظیر ابن ملجم و شمربن ذی الجوشن و چرخش صددرجهای ایشان در نبرد بین دین و دنیا میکند. نبردی بسیار دشوار میان حق و باطل و نفس اماره، که شیخی مانند ذوالکلاع، که میتوانست با فتوایش ورق جنگ صفین را برگرداند، چنان درگیر خود کرد که تا واپسین لحظات عمرش، خود را فریب داد و در جهل و بیایمانی و بیامامی جان داد. نبردی که یک سویش جهالت مردمان است و سوی دیگرش مکر بنیامیه و دستگاه رسانهای قدرتمندشان. نبردی که در آن اصلیترین دلیل مظلومیت شیعه، از ابتدای تاریخ معرفی میشود. «ضعف رسانهای»، همان پاشنه آشیل شیعه است که پس از بیست سال به خوبی آن را شرح میدهد تا عبرت راهمان کنیم.
شخصیت اول داستان سلیم، مطابق کهن الگوی قهرمان پیش میرود و مراحل عزیمت، تشرف و بازگشت را به خوبی پشت سر میگذارد تا شناخت، حرکت و کشف را برایمان به ارمغان بیاورد. عشق زمینی و دنیوی، ضمیر روشن و پاک او را در مسیر عشقی بزرگتر میاندازد، بی آلایشش میکند، ذرهای از نور و عظمت معشوق واقعی را به او میچشاند و سپس جان سلیم برای رسیدن به منشأ نور، بیتاب میشود. دنیا در مقابل آخرت و سختی در مقابل عافیت قرار میگیرد و قهرمان مجبور به انتخاب میشود. عشق پاک راحیل و سلیم لطافتی است در دنیای مردانه و جنگاوریهای داستان، که وزنه تعادل را به کار میبخشد. راحیل و مهاجر بالهای هدایت سلیم هستند، هرچند که مهاجر با غیبتش معنای بیشتری را به سلیم میرساند و ما همواره حضور معنوی او را در کنار سلیم حس میکنیم. میان آنها رابطهای همچون شمس و مولانا جاری است. سلیم در پی حقیقت است و همه وجودش برای کشف راستی میسوزد و این مهاجر است که با نبودنش در تنور این آگاهی میدمد و شک را در دل سلیم ریشهکن میکند.»
اما سیده عذرا موسوی درباره داستان عاشقانه نظر دیگری داشت، او گفت: «ماجرای عاشقانه سلیم و راحیل نه چنگی به دل میزند و نه خونی به شقیقهها میدواند. پایان این رابطه عاشقانه از همان ابتدا مشخص است؛ وقتی که نویسنده در فصل آغازین کتاب، نام پسران سلیم را منصور و مهاجر عنوان میکند؛ نام دو عزیز راحیل و سلیم که یکی برادر است و دیگری دوستی که از برادر هم نزدیکتر است.
همچنین از نظر فرمی، اثر دارای دو فصل لاغر (هر یک حدود ده صفحه) در ابتدا و انتها و یک متن فربه در میانه است. نویسنده آنجا که سپاهیان امام او را وادار به ترک مخاصمه و قبول حکمیت میکنند، به نقل از سلیم میگوید: «نفرین بر شما… نفرین بر شما که زخمی را باز گذاشتید که تا قیامت از آن خون خواهد چکید.» (ص ۷۳۸) و بهاینترتیب توجیهی برای نقل دو فصل آغازین و پایانی اثر -که به قیام کربلا و اسارت اهل حرم امام پرداخته- فراهم کرده است؛ ولی این توجیه مخاطب را قانع نکرده و دلیلی منطقی برای پیرنگ داستان نمیتراشد. شاید اگر نویسنده پرداختن به واقعه کربلا را به وقت دیگری وامیگذاشت، بهتر بود.
به نظرم کسی که چیزی از ماجرای خلافت علی (ع) و واقعه صفین نمیداند و نسبت به آن موضعی ندارد، از داستان حظ بیشتری میبرد. نویسنده کوشیده با نقل حرفها و حدیثهایی که به دنبال علی (ع) است، موضع راوی را درباره ایشان پنهان کرده و شک و تردید سلیم را بسازد. ولی از جایی به بعد؛ یعنی زمانی که سلیم در کوفه با علی (ع) برخورد میکند، ناگهان مهار رأی و نظر نویسنده از دستش خارج میشود؛ گو اینکه نمیتواند شیفتگی خود را در برابر شخصیت امام پنهان کند و ناچار میگوید، آنچه را که نباید بگوید.
سلیمی که خبرهای ضد و نقیضی از امام شنیده و تصویر روشنی که روزگار کودکی، مادر و ابوذر از او در ذهنش ساختهاند، مخدوش و گلآلود شده، با تشویق همسرش فرسخها راه میپیماید و در موجی از اضطراب و دلواپسیِ تعقیب و دستگیری، خود را به کوفه میرساند و ناگاه چنانکه ذرهای تردید و دودلی نداشته، در صفحههای ۴۴۷ و ۴۴۸ لب به تعریف و تأیید اوصاف علی (ع) باز میکند. بهاینترتیب از جایی به بعد، با خطی روشن، جبهه حق و باطل از هم جدا میشوند و از اینجاست که مخاطب هر کسی را که در جبهه معاویه حاضر باشد و هرچه را که در این سو روی دهد، باطل و آنچه در جبهه علی رخ دهد، حق محض میداند. شخصیتها از هاله ابهام بیرون میآیند و یا سیاه میشوند و یا سفید. تنها هشامبن مالک و شمر ذیالجوشن هستند که رنگ خاکستری مییابند.»
مریم مطهری راد نیز در ادامه گفت: «اسلام سیاسی از سمت علیبنابیطالب در این رمان چیزی جز مظلومیت نیست و کمتر پیش میآید تکنیک یا استراتژی خاصی از لشگر مقابل معاویه ببینیم. در واقع نویسنده از همان ابتدای کار موضعش را با دو طرف مشخص کرده است. معاویه چاق و بدقواره و حیلهگر است و علی، معصوم، مظلوم و ریاضت پیشه، آنطور که یارانشان هم با همین سبک، شخصیتپردازی و تفکیک شدهاند. کتاب بسیار شبیه فیلم معروف امام علی است به طوری که با خواندن هر پاراگراف به ویژه بخش جنگ صفین و آنجا که عمرو عاص حضور پررنگ دارد تصاویر همان فیلم تداعی میشود؛ اما واقعیت این است که قلم کار چنان خوب است که از جذابیت داستان کاسته نمیشود.
جغرافیا هم در این رمان قابل اعتنا است. در کل داستان امیران و سردمداران و سپاهیان بین شام، عراق، یمن، کوفه، ترکستان و سرزمین رومیان برای جنگ و تجارت رفت و آمد میکنند، دریاها، کوهها و رودخانهها به تصویر کشیده شدهاند؛ اما در این بین خبری از ایران که درست بین راه و وسط سرزمینهای داستان «پس از بیست سال» نشسته، نیست! هیچ حادثهای در ایران رخ نمیدهد هیچ سپاهی از مرزهای وسیع کوهستانی و دریایی ایران رد نشده و اشاراتی اگر باشد، طعنه به کاخهای مجلل و سر به فلک کشیده ایرانیان است که غالباً بار منفی دارد.»
سمیه عالمی هم جغرافیا و فضاسازی اثر را موفق دانست و گفت: «داستان سوار بر بستر تاریخ حکومت معاویه بن ابوسفیان در دمشق است و جغرافیای غالب داستان هم. عملاً تنظیمات داستان در دمشق شکل میگیرد. داستان بیش از این که از سمت علی (ع) روایت شود از دوربین مقابل تصویر میدهد. بهانه روایت، عدالتخواهی و بازخوانی شکل و شمایل آن در زمانه علی (ع) و کشاندنش به امروز است. از موفقیتهای اثر فضاسازی بسیار خوب است که نتیجه پژوهش مبسوط نویسنده در مورد زمانه و جغرافیا و اثراتی که این دو بر داستان مترتب میکنند است از آن جمله فرهنگ منطقه، قصر سبز اموی، جنگهای رومی عربی و اسطورههای زنده در دمشق رومی تازه مسلمان است که در داستان برای ساخت فضا به بند کشیده شدهاند.
اما اولین مواجهه خواننده، با نثر اثر است. اثر به لحاظ زبانی آشناییزدایی موفقی را رقم زده است و تطبیقش با فضاسازی تبدیل به امتیاز کار شده است اگرچه میشد نثر را یکدستتر کرد.
شخصیتهای مهم اما تخیلی داستان هشام و ذوالکلاع هستند که هر دو از نزدیکان دربار معاویه در دمشق هستند. یکی سردار سپاه است که نقش مهمی در جنگ با رومیان داشته و دیگری فقیه و شیخ معتمد دارالحکومه است که سه پسرش را در این مسیر داده. عاشقانهی داستان را سلیم و راحیل میسازند که فرزندان این دو مرد هستند و یک پای داستان موانع وصال این دو جوان عاشقپیشه است. به نظر میرسد علیرغم تلاش نویسنده بر تخیل و ساختن بال دوم روایت تاریخی در قصه، همچنان پیرنگ داستان و بار اصلی آن بر دوش اتفاقات و شخصیتهای تاریخی است و شاید به همین سبب شخصیتهای تخیلی داستان کمجانتر و کمتصویرتر از شخصیتهای تاریخی ماجرا درآمدهاند.»
در ادامه نشست «مرضیه نفری» به دیگر ابعاد اثر پرداخت و اضافه کرد: «نویسنده بعد از معرفی شخصیتها و فضاسازی در یک چهارم کار پرسشها را شروع میکند و خواننده را به فکر وا میدارد. مثلاً در صفحه ۲۹۰ میپرسد چرا علی با عایشه میجنگد؟ چرا طلحه و زبیر از علی فاصله میگیرند و… در هر روایت شک و تردیدها و برزخی را که شخصیتها در آن گیر کردهاند، به تصویر میکشد.
توصیفها زیاد است و گاه خواننده را خسته میکند، به طوری که گاه خواننده بدون خواندن از آن گذر میکند. ولی از نیمه داستان، ریتم تندتر میشود و کشمکشها بیشتر میشود. همچنین تصویری که از ابوذر نشان داده میشود، برای مخاطب امروزی جذاب نیست و او را پس میزند. مثلاً در صفحه ۲۰۱ زمانی که ابوذر استخوان شتر را پرت میکند و سر شخصیت روبهرو را میشکند و میگوید: «تو یهودیزاده میخواهی اسلام را نشان دهی؟» یا ماجرای مرگ دختر ابوذر در صفحه ۲۰۹ چه تصویری از ابوذر به مخاطب ارائه میدهد؟ آیا با این توصیفات، مخاطب میتواند او را به عنوان الگو در نظر بگیرد؟
سیده فاطمه موسوی در پاسخ این سوال که این داستان یک رمان دینی است یا بازنویسی تاریخی، گفت: «برای خواننده ناآگاه به تاریخ اسلام شاید در نظر اول یک بازنویسی تاریخی بهنظر برسد اما باید گفت که این کتاب یک رمان دینی است. رمان دینی، رمانی است که دین، آداب، تعالیم و آنچه را که مربوط به مذهب و دین است، مضمون اصلی و آشکار خود قرار دهد. به عبارت دیگر رمانی است که ماهیت دینی دارد و یا معطوف و برآمده از آن است. مضمون این کتاب مشخص است و شخصیتهای ساخته ذهن نویسنده همچون سلیم با معاویه برخورد کرده، فرماندهی سپاه شام در جنگ با رومیان را به عهده میگیرد، در جستجوی حقیقت بهدنبال ابوذر و مالک میرود و با وقایع ممزوج شده و بهانه بودنش را روایت میکند. در واقع ما با اثری زیبا، درخور، عمیق و هنری که در بستر تاریخ سیاسی، دین را روایت میکند مواجهیم.
همچنین، داستان زبان درخور و نسبتاً فاخری دارد که اقتضای داستان تاریخی است. توصیفات زیبا و جذابند و خواننده را با خود همراه میکنند و او از خواندن آنچه پیش رویش است لذت میبرد. گرچه هیجان آنچه نویسنده روایت میکند گاه او را در دام درازگویی و زیادهگویی میاندازد آنچنان که گاه از حوصله خواننده خارج میشود.»
«فاطمه نفری» هم قدرت توصیف را پذیرفت و در خاتمه بیان داشت: «در این داستان امام علی (ع)، نه چون فیلمها در هالهای از نور، بلکه بدون نقاب نشان داده میشود. امام به متن داستان کشیده میشود، صدایش شنیده میشود و به دل مینشیند. خواننده نیز خود را در داستان حاضر میبیند و گاه ملتهب و غمگین میشود و گاه جهل و مکر آدمی را نفرین میکند.
از به یادماندنیترین صحنهها میتوان به ماجرای جنگ صفین در فصل هفتم یا صحنه شهادت عمار اشاره کرد که چنان خوب توصیف شده است که انفصال روح او و وصلش به پیامبر را میتوان به چشم دید. همچنین از دیگر صحنههای خوب میتوان به صفحه ۷۱۹ اشاره کرد که رابطه عمیق انسانی چون عمروعاص با شیطان را نشان میدهد. صحنه شور کردن او با شیطان و اینکه افکارش از عالمی دیگر به ذهن آلوده و گناهکارش میرسد، خیلی خوب به تصویر کشیده شده. یا آنجا که در صفحه ۷۳۸ مالک اشتر را از کشتن معاویه بازمیدارند و سلیم شمشیرهای کشیده به سمت امام (ع) را میبیند و بر مردم جاهل فریاد برمیآورد که: «نفرین بر شما… نفرین بر شما که زخمی را باز گذاشتید که تا قیامت از آن خون خواهد چکید.» در این صحنه، ریشه تمام ظلمها، رخدادهای آینده و واقعه کربلا به خوبی شکافته میشود و میگوید که با زنده ماندن آدمی مثل معاویه، همه این اتفاقها تکرار میشود. زیرا که این شجره ملعونه قابل هدایت نیستند و میوه و برگ و ریشهاش همه باید به آتش کشیده شوند تا محو گردند.
اما در پایان کتاب، عاقبت زید و فرزندش ابراهیم، امید و کورسوی نوری را به دلها راه میدهد و مسیر حرهای آزاده تاریخ را روشن میکند. آنجا که ابراهیم، با وجود مادری همچون ماریه و در دل این جریان باطل، چشمش به نور حق روشن میشود؛ میگوید که علیرغم تمام سیاهیها، اگر نور حق و عدالت به دلی بتابد، آن دل، بیتاب امام زمانه خویش خواهد شد و برای حق هر مسیری را خواهد پیمود.»
لازم به ذکر است که کتاب «پس از بیست سال» در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسید و در سال ۱۳۹۸ در جایزه ادبی جلالآلاحمد، به عنوان برگزیده بخش رمان، خوش درخشید. همچنین در همان سال، در جایزه ادبی قلم زرین نیز شایسته تقدیر شناخته شد. این کتاب تحسین و تقدیر مقام معظم رهبری را نیز برانگیخت و ایشان درباره کتاب بیان داشتند: «پس از بیست سال یک رمان عاشقانه جذاب تاریخی است.»
تنظیم: فاطمه نفری