ﺳﻪشنبه, 13 آذر,1403

همه مطالب

مقالات

پرونده رمان شاخ دماغی ها: نوجوان باید مجموعه­‌ای از امتحانات سخت را پشت سر بگذارد.
 

پرونده رمان شاخ دماغی ها: نوجوان باید مجموعه­‌ای از امتحانات سخت را پشت سر بگذارد.

سبک زندگی انسان­ها با یک­دیگر متفاوت است و نمی­توان برای همه یک نسخه پیچید. شخصیت اول رمان من دختر مستقلی است که تلاش می­کند روی پای خودش بایستد و گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. از برخی از چارچوب­هایی که جامعه و فرهنگ برای دختران تعیین کرده است، فرار می­کند و شاید به­دلیل شرایط خاص مادرش به­حدی از پختگی رسیده است که برخی از نقش­ها را که ممکن است نوجوانان هم­سن ­وسالش از پذیرفتن آن­ها سر باز بزنند، به دوش می­کشد. سعی می­کند کنترل عواطف و احساساتش را به دست بگیرد و عاقلانه عمل کند؛ هرچند که همیشه ...
شنبه، 29 اردیبهشت 1397 | Article Rating

 

 

 

 

* می­خواهم سؤال را از مدرسه­ی رمان شروع بکنم. از تجربه­تان در دوره­ی اول مدرسه بگویید. چه اثری بر مسیر نوشتنتان داشته است؟

تجربه‌­ی مدرسه‌­ی رمان، تجربه­‌ی خاص و جدیدی بود. راستش هیچ­وقت تصور نمی­کردم که مدرسه­‌ای دایر شود که در آن هنرجویان اختصاصاً رمان بنویسند. تلاش مدرسه­‌ی رمان بر این بود که هنرجویان در کنار بهره­مندی از دانش و تجربه­‌ی اساتید، در مسیری علمی گام بردارند. بنابراین با برگزاری نشست­های علمی با حضور اساتید متخصص، کوشید تا افق نگاه هنرجویان را درباره­‌ی رمان گسترش دهد.

هم­چنین تمام توجه مدرسه­‌ی رمان متمرکز بر خلق ادبیات بود؛ برای همین دست هنرجویان را برای انتخاب فرم و تعیین چارچوب باز گذاشت. علاوه­‌بر حمایت معنوی، نباید هدایت مادی از نویسنده و اثر را از نظر دور داشت. این­که نویسنده مطمئن باشد در صورت تأیید، اثرش طی یک قرارداد منصفانه با کیفیتی بالا منتشر می­شود، باری از بار دغدغه­‌ها و دلواپسی­‌هایش زمین گذاشته می­شود و این امتیاز کمی نیست.

البته همه­‌چیز بستگی به همت خود نویسنده دارد و هیچ اثری بدون تلاش نویسنده خلق نمی­شود؛ همان­طور که هیچ تابلوی نقاشی‌­ای، تنها با فراهم شدن رنگ و بوم و سه­‌پایه آفریده نمی­شود.

در این میان، لطف خدا هم شامل حال من شد تا از امکان ارزشمند مدرسه­‌ی رمان بهره­‌مند شوم و به­‌ این‌ ­ترتیب، رمان «شاخ‌­دماغی‌­ها» به‌­عنوان نخستین اثر مدرسه‌­ی رمان منتشر شد.

انتخاب حوزه­‌ی نوجوان و موضوعی اجتماعی مرا وادار به دقت بیش­تری به این گروه از مخاطبان کرد. نشست­های علمی، اهمیت توجه به آثار ارزشمند و کلاسیک ایران و سپس جهان، توجه به زبان و هم­چنین اهمیت تحقیق و پژوهش به‌­عنوان مقدمه‌­ی خلق رمان را برای من روشن­تر کرد. در کل مدرسه‌­ی رمان باعث شد از مجموعه­‌ی آن­چه که بیان کردم، بسیار بیاموزم.

 

* به نظر می­رسد کتاب طوری طراحی شده تا همه‌­چیز به آن تقابل غیرقابل پیش­‌بینی داستان منتهی شود. مثلاً این­که سهیل اصلاً خواهر ندارد و یا ازدواج دو برادر با دو خواهر. همه­‌ی این­ها اثر بسیاری از عوامل بر رابطه‌­ی دوطرفه‌­ی دخترخاله- پسرخاله را کم کرده و خانه را به صورت ایزوله‌­ای در اختیار آن دو قرار داده است. چقدر این کار تعمدی بود و چقدر به خواسته‌­ی دختردار شدن یا پسردار شدن خانواده‌­ها توجه داشتید؟

دوره‌­ی نوجوانی، دوره‌­ی عجیب و پیچیده‌­ای است. مرحله ی گذر از کودکی به بزرگ سالی است و به پلی بین کودکی و بزرگ سالی تشبیه شده که فرد برای پیدا کردن جایگاه خودش به عنوان بزرگ سالی رشدیافته، ناگزیر است از آن عبور کند.

«حسین شیخ­الاسلامی» در مقاله‌­ی خودش با عنوان «رمان نوجوان و زیست نوجوانانه»، به نقل از «هاروکس» به نکته­‌ی دقیقی اشاره می­کند. این­که نوجوان موجودی است که از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول، از لحاظ عاطفی نابالغ و از دید فرهنگی تابع محیط است. همه چیز می خواهد، اما نمی داند چه باید بخواهد. فکر می کند همه چیز می داند، اما چیزی نمی داند. تصور می کند همه چیز دارد، اما درواقع چیزی ندارد. نه از مزایای کودکی بهره می برد، نه از امتیازات بزرگ سالی. در رؤیا و تخیل زندگی می کند، اما با واقعیت روبه روست.

کتابی عنوان جالبی داشت؛ «چطور باید در بحران بلوغ زنده بمانیم»؟ واقعاً چطور می­شود با سلامت از این مرحله و این شرایط شترگاوپلنگ، گذر کرد؟ اگر به مناسک گذر که هنوز هم در برخی از قبایل بدوی اجرا می­شود توجه کنید، می­بینید که نوجوان باید مجموعه­‌ای از امتحانات سخت را پشت سر بگذارد و اگر بتواند صحیح و سالم و به­‌عبارت دقیق­تر، زنده از این آزمایش­ها بیرون بیاید، وارد دایره‌­ی بزرگ­سالان می­شود.  

در «شاخ­‌دماغی‌­ها» هم من قصد داشتم به مجموعه­‌ای از مشکلات دختران و پسران نوجوان و شیوه‌­ی مواجهه‌­ی آن­ها با مسائل بپردازم. این­که آن­ها چطور با مشکلات ریز و درشتی که برایشان پیش می­اید، دست و پنجه نرم می­کنند و همان­طور که می­دانید، هیچ رمانی نه می­تواند و نه می­خواهد که به همه‌­ی مسائل بپردازد؛ بنابراین باید شرایطی فراهم می­کردم که دایره‌­ی حرکتم مشخص باشد و به قول معروف به هر چیزی نوکی نزنم. مثلاً یکی از مشکلات بزرگ نوجوان‌­ها که اتفاقاً خیلی مهم و قابل توجه است، بحران بلوغ جنسی است، ولی من به‌­هیچ­وجه قصد نداشتم وارد این حوزه شوم؛ چون نه سواد کافی در این زمینه داشتم و نه سوژه‌­ی داستانم اجازه‌­ی چنین گستردگی موضوعی را می­داد. برای همین نیلوفر که باید در مقابل سهیل عرض اندام می­کرد، از او بزرگ­تر و تا حدودی فهمیده­‌تر ساخته شد. هم­چنین قصد داشتم تقابل یک دختر و پسر و تفاوت رفتار آن­ها را در برخورد با انسان­ها و پدیده‌­ها نشان دهم، برای همین نیلوفر و سهیل هر دو برایم مهم بودند و در جایگاه اول قرار داشتند. سهیل خواهری ندارد و نیلو برادری؛ بنابراین این دو با دنیاهای هم غریبه‌­اند و گاهی نمی­توانند با یک­دیگر ارتباط صحیحی برقرار کنند. نیلو به‌­دلیل شرایط مادرش تک­‌فرزند است، ولی دوقلوها (برادران سهیل) امتحانی برای خودم بودند. می­خواستم ببینم آیا می­توانم از پس خانواده­‌ای که در این دوره و زمانه جزو خانواده­‌های پرجمعیت! به حساب می­‌آیند بربیایم و شخصیت­ها را بسازم یا نه. تلاشم را کرده‌­ام، ولی شاید بعضی­‌ها بگویند که موفق نبوده‌­ام. امیدوارم که در آثار بعدی به این پختگی برسم.

 

* انتخاب زمان غیرخطی اقدامی شجاعانه برای یک نویسنده‌­ی رمان با مخاطب نوجوان محسوب می­شود. نترسیدید که این رفت و برگشت­ها و دورهای روایی ذهن مخاطبی را که در پی ماجراست، خسته بکند؟

نه! اتفاقا فکر می­کردم که برای مخاطب جذاب باشد و کشش لازم را داشته باشد. به نظرم این شکل از روایت داستان، تعلیق لازم را برایم فراهم می­کرد و به مخاطب اجازه می­داد هر بار از زاویه‌­ی دید یکی از شخصیت­های دختر و پسر به جهان داستان نگاه کند و از احساس و طرز تفکر او آگاه شود. بنابراین این انتخاب را انتخاب درستی می­دانم.  

 

* انتخاب لوپوس به‌­عنوان بیماری دلیل خاصی داشت یا بیش­تر می­خواستید مشکلی بر سر راه بچه‌­دار شدن مادر نیلوفر قرار دهید؟

بخشی از هدفم همین بود که فرمودید. مادر نیلو دوست دارد بچه‌­دار شود، ولی شرایط به او این اجازه را نمی­دهد. او آدم یک­دنده‌­ای است که می­خواهد هر طور شده به خواسته­‌اش برسد. هرچند در پس­زمینه­‌ی این خواسته، هدف اصلی­‌اش، یعنی بازیابی سلامتش قرار دارد. بیماری لوپوس، مادر و خانواده را در شرایط خاصی قرار داده و آن­ها از نعمت یک زندگی عادی؛ سلامت، سفر کردن، آزادانه گردش کردن و راحت غذا خوردن محروم کرده است. ضمن این­که شرایط را برای تنها شدن نیلوفر و اقامت اجباری‌­اش در خانه‌­ی خاله و عمو فراهم کرده است. دیگر این­که چه اشکالی دارد ما با مشکلات زندگی دیگران و شرایط خاص آن­ها آشنا شویم؟

 

* فکر نمی­کنید رمان خیلی کم به رابطه­‌ی این دختر با پدر و مادرش پرداخته، درحالی­که هر شب با هم تماس داشته‌­اند؟

به نظرم این حد از ارتباط و این سطح از ایفای نقش برای پدر و مادر نیلو کافی بوده و هست. سبک زندگی انسان­ها با یک­دیگر متفاوت است و نمی­توان برای همه یک نسخه پیچید. نیلو دختر مستقلی است که تلاش می­کند روی پای خودش بایستد و گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. از برخی از چارچوب­هایی که جامعه و فرهنگ برای دختران تعیین کرده است، فرار می­کند و شاید به‌­دلیل شرایط خاص مادرش به‌­حدی از پختگی رسیده است که برخی از نقش­ها را که ممکن است نوجوانان هم­‌سن­‌وسالش از پذیرفتن آن­ها سر باز بزنند، به دوش می­کشد. سعی می­کند کنترل عواطف و احساساتش را به دست بگیرد و عاقلانه عمل کند؛ هرچند که همیشه موفق نیست.

 

* به عنوان سؤال آخر، فکر می­کنم کمی مقتصدانه با عنوان «شاخ دماغی»ها برخورد کرده‌­اید. این عنوان جذاب می­توانست به صورت یک ترکیب تکرارشونده در طول رمان ظاهر شود و به شخصیت­ها بعد بدهد. آیا پرداخت کم به این عنوان تعمدی بوده است؟ می­توانید توضیحی بدهید؟

خب اگر بخواهم صادقانه با این سؤال برخورد کنم، باید بگویم که مهم­ترین نکته درباره­‌ی این عنوان برای من، همان جذابیت و کششی است که دارد. عنوان رمان مدت­ها پس از نگارش آن انتخاب شد و پیش از آن، نام رمان چیز دیگری بود که نه برای خودم کشش داشت و نه برای دوستان مدرسه‌­ی رمان. انتخاب نام، مدت­ها ذهنم را درگیر کرده بود تا این­که در تلاش­‌هایم برای پیدا کردن یک نام مناسب، اتفاقی مطلبی درباره­ی شاخ­‌دماغی‌­ها یا همان کرگدن‌­ها خواندم. دیدم نه‌­تنها نوجوان­ها؛ بلکه انسان­ها ممکن است توی زندگی هم و حتی زندگی خودشان چنین نقشی را ایفا کنند. بنابراین پس از مشورت، تغییراتی در اثر ایجاد و این نام را برای رمان انتخاب کردم. وقتی دوباره پس از چاپ، رمان را خواندم، حس کردم که همین سطح از اشاره برای مخاطب کافی بوده و مخاطب به آن­چه که من مایلم، می­رسد.

 

تشکر بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

من هم از فرصتی که برای این گفت­وگو فراهم کردید، سپاسگزارم.

 

تصاویر
  • پرونده رمان شاخ دماغی ها: نوجوان باید مجموعه­‌ای از امتحانات سخت را پشت سر بگذارد.
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

جستجو

آرشیو زمانی

آبان 1403 (1) مرداد 1403 (1) اردیبهشت 1403 (1) اسفند 1402 (1) بهمن 1402 (1) دی 1402 (2) آذر 1402 (4) مهر 1402 (2) شهریور 1402 (1) مرداد 1402 (4) تیر 1402 (2) اردیبهشت 1402 (4) فروردین 1402 (6) اسفند 1401 (9) بهمن 1401 (4) دی 1401 (7) آذر 1401 (7) آبان 1401 (9) مهر 1401 (2) اسفند 1400 (2) بهمن 1400 (1) دی 1400 (2) آذر 1400 (3) شهریور 1400 (1) مرداد 1400 (3) تیر 1400 (1) خرداد 1400 (1) اردیبهشت 1400 (3) فروردین 1400 (3) اسفند 1399 (1) مهر 1399 (3) مرداد 1399 (1) تیر 1399 (6) خرداد 1399 (1) بهمن 1398 (3) دی 1398 (6) آذر 1398 (7) آبان 1398 (13) مهر 1398 (7) شهریور 1398 (8) مرداد 1398 (8) تیر 1398 (11) خرداد 1398 (7) اردیبهشت 1398 (15) فروردین 1398 (3) اسفند 1397 (20) بهمن 1397 (5) دی 1397 (5) آذر 1397 (8) آبان 1397 (2) مهر 1397 (7) شهریور 1397 (12) مرداد 1397 (6) تیر 1397 (6) خرداد 1397 (6) اردیبهشت 1397 (5) فروردین 1397 (1) بهمن 1396 (3) آبان 1396 (3) مهر 1396 (1) شهریور 1396 (1) تیر 1396 (5) خرداد 1396 (2) اردیبهشت 1396 (3) بهمن 1395 (2) دی 1395 (2) آذر 1395 (3) آبان 1395 (4) مهر 1395 (2) شهریور 1395 (1) مرداد 1395 (1) خرداد 1395 (3) فروردین 1395 (1) اسفند 1394 (2) بهمن 1394 (2) دی 1394 (3) آذر 1394 (4) آبان 1394 (9) شهریور 1394 (1) خرداد 1394 (2)