مرتضی احمر - گروه فرهنگ رجانیوز: بی هدف در خیابان می رفتم. نمی دانم چند ساعت طول کشیده بودکه با صدای بوق به خودم آمدم. راه ماشینی را بند آورده بودم . راننده شیشه را پایین کشید و چند تا لیچار بارم کرد و دست آخر زل زد توی چشم هایم . لب هایش را طوری به سمت بالا جمع کرد که نشان دهد از دیدنم چقدر چندشش شده. نیسان یخچال دار پیاده رو مسدود کرده بود. لاشه ی مأیوس کننده مرغ های پرکنده را لابه لای خرده یخ ها دیدم. پیرزنی لنگ یک مرغ را از داخل یخ ها بیرون کشیده بودو بلند و کوتاه می کرد. حالم به هم خورد. چند قدم جلوتر رفتم روی نیمکتی نشستم. دختری از ماشین شاسی بلندش پایین پرید و با موهای مجعد توی هم ریخته ، وارد سوپر مارکت شد و با یک بسته سیگار بیرون آمد. شلوارش را سوراخ سوراخ کرده بود. با خودم گفتم واقعا برای چه زندگی می کنیم؟ در این زندگی کی می برد و کی می بازد؟ هرکه بتواند مرغ تازه بخرد برنده است؟ هرکه بتواند بیشتر از بقیه از زندگی لذت ببرد، یا هرکه بتواند خودش را بقیه عزیزتر کند؟ امین برای نجاتم فداکاری کرد و جانش را از دست داد. وظیفه من این وسط چیست؟ راه درست کدام است؟ این افکار چپ و راست به مغزم هجوم می آوردند. ترجیح دادم بروم. (ابدی / مهدی صفری /ص231)
مطالعه 240 صفحه از آخرین نوشته مهدی صفری در قالب رمان ابدی را تمام کردم . صفحاتی که مثل هر رمانی یا فیلم خوب دیگری لحظات متفاوت و خاطره انگیزی برای من به ارمغان داشت. در یک کلام در حین خواندن ابدی بارها اشک مهمان چشمهایم شد با علتهای متفاوت که همه مقدس بودند. ؛ مطالعه ابدی حالم را خوب کرد، در این روزهایی که از آسمان و زمین خبرهای با موج منفی در فضای مجازی و حقیقی گریبان ما را گرفته و تا ما را به زمین نزند ول کن نیست. شروع یادداشت قسمت کوتاهی از رمان ابدی است که به طور عجیب با حال روز امروز جامعه تطبیق دارد. و شاید بتوان گفت تنها برون رفت از این حالت در جامعه ما همان کاری باشد که قهرمان قصه ابدی کرد.
داستانی که مهدی صفری روایتگر آن در ابدی است، داستان جوان دانشجویی است که در یک خانواده فرهنگی بزرگ شده است. خودش به قول معروف شخصیتی اتو کشیده و پاستوریزه دارد. محمد علی به همراه خواهرش در این خانواده به زندگی عادی خود میپردازند تا اینکه رد پای امین به زندگی این خانواده باز میشود. امین مداح و یک بچه هیئتی است. بچهای از جنس عشق و صفا به اهل بیت علیهم السلام. در رفت و آمدهای خانوادهها حرف سفر کربلا به میان میآید و محمد علی در یک رودر بایسی زائر عتبات میشود و همسفر امین در این سفر عاشقانه. سفر شروع می شود . سفری سرشار از ماجراهای و اتفاقات عجیب و غریب و صد البته پر هزینه . سفری که در آن پای وحوش داعشی هم به میان می آید.
صفری در شخصیت پردازی تا حدود زیاد موفق بوده و به خوبی توانسته شخصیت امیر علی ، امین و سایر دوستان بچه هیئتی و از همه مهم تر وحوش داعشی را در بیاورد. او طوری داعشی ها را تصویر کرده که هر خواننده با تصور آن به بدترین شکل از آنها متنفر می شود. یعنی همان شخصیتی که این خشکه مقدسان دارند. مظلومیت مسلمانان مخصوصا زنان عراقی به خوبی به تصویر کشیده شده است. هرچند بهتر بود در چند مورد از داستان توصیفات قدری رنگ عفت بیشتری به خود می گرفت.و لزومی نبود که بعضی مسائل مکشوف گفته می شد.
هدف مهم داستان بحث تحول امیر علی بود. امیر علی فردی است مبادی آداب و بسیار منظم و سر به زیر است. در دانشگاه شاگرد ممتاز است. در تیر اندازی قهرمان شده است. عقل او بیشتر از عشق اش در تصمیم گیری ها دخالت دارد. . او نگاهی مثل نگاه اکثر ما به حوادث پیرامون دارد. او کاری به جنگ داعش و عراق ندارد. برای او هنوز قابل قبول نیست که جنگ در سوریه و عراق جنگی است که به ما که در ایران زندگی می کنیم ربط پیدا می کند. او هنوز باور دارد که بسیجی با کارت فعال شناسایی می شود. او با این باور وارد قصه می شود و به اسارت داعشی ها در می آید. بدترین جنایت ها را به چشم می بیند .و در این حوادث به خوبی پخته می شود.
صفری در داستان خود چهره ای از مردم عراق به تصویر می کشد که جان خود را با تمام وجود برای نجات یک ایرانی به خطر می اندازند. هشام و آن دو خواهر عراقی دو نمونه از این مردم ایثارگری هستند که هرکس در روز اربعین به کربلا رفته حتما با نمونه هایی از آنها روبه رو شده است.
اما مهمترین پیام ابدی ، بیدار کردن خوانندگان از خواب غفلت است. از خوابی که شیطان با لالایی سکه و دلار و قیمت ماشین و طلا هر لحظه در گوش ما می خواند و تخم شک و سوظن و دودلی را با استفاده از شبکه های مجازی در دل هزارها ایرانی می کارد. ایرانی باید به خیلی چیزهای مهم حواسش نباشد. آنها باید به فکر جیب خود باشند.ایرانی ها باید قیمت سکه و دلار را رصد کنند و حواسشان باشد که از همسایه و همکار و فامیل خود جا نمانند. هیچ کس نباید حواسش به پاکترین جوانانی باشد که در سوریه با نام مدافعین حرم حضور دارند. عده ای در مرزها با منافقین درگیرند، عده ای در خوزستان و سیستان و مناطق محروم با محرومیت در لباس اردوی جهادی در نبرد هستند و عده ای همچنان در کرمانشاه مشغول ساخت خانه برای دلیر مردان و زنان کرمانشاهی هستند. مردم باید در خواب باشند. آنها باید جاده شمال را شلوغ کنند و نباید به سمت بهشت زهرا بروند. قدمی نباید به قطعه شهدا بگذارند. چون ممکن است بیدار شوند . و اگر بیدار شوند روحیه ایثارشان بیدار می شود و دیگر خبری از مسابقه رفاه طلبی وجود ندارد. و تجملات از زندگی آنها رخت می بندد.و موجی وجود ندارد که آنها روی آن موج سواری کنند. و این به ضرر رانتخواران و دزدان و مسئولان خائن هست . و به سود آنهاست که مردم مشغول این بازی شوند و خودشان با خیال راحت مسابقه خیانت دهند.
پس به همین دلیل باید رمان ابدی را خواند ، هدیه داد و آن را ترویج کرد و از این اثری که مهدی صفری این سرباز جنگ نرم در جنگ فرهنگی رو کرده ، حمایت کرد. ابدی، توسط نشر شهرستان ادب در زمستان 96 وارد بازار نشر شده است برای تهیه کتاب کلیک کنید.