محمدامین پورحسینقلی
برنو بتلهایم روانکاو مشهور و از شاگردان برجسته فروید، که مطالعات گستردهای در حوزه ادبیات کودکان به خصوص داستانهای عامیانه انجام داده است، در کتاب "کاربردهای افسون" دربارهی تاثیر داستانهای پریان بر فرآیند رشد کودکان مینویسد: کودک باید دریابد در خودآگاهش چه میگذرد تا بتواند با آنچه در ناخودآگاهش میگذرد مقابله کند. این آگاهی، با خیال پردازی برای کودک حاصل میآید." از دیدگاه بتلهایم، قصههای عامیانه که دربرگیرندهی امر شگفت (افسون) هستند، کودک را با مسائل درونی انسان و راه حلهای مناسب آن، آشنا میکنند. بتلهایم در روش تحلیلی خود، اصولی را در نظر میگیرد و بر مبنای آن، خویشکاریهایی برای داستانها معرفی میکند تا کارکرد روانی آن را برای کودکان نشان دهد. او معتقد است داستانهای خیال انگیز دارای شخصیتهایی هستند که کودک میتواند با آنها همزادپنداری کند و از تجارب آنها درس بگیرد و تمایلها و ترسهای خود را در آیینهی آنها مشاهده کند.
رمان "چشمهای سبز هی هو ها ما" داستانی است برای نوجوانان. داستان پسر نوجوانی که گربهها را مورد آزار قرار میدهد و به همین دلیل، گرفتار نفرین جادویی آنها شده و یک دم درمیآورد و حالا باید با گذشتن از چهار خوان، و انجام ریاضتهایی در هر کدام از این خوانها، نفرین را باطل کند و به حالت انسانی قبلیاش بازگردد. این رمان، از این نظر که امر شگفت و جادو در آن دخیل است، در ژانر ادبیات فانتزی قرار میگیرد. داستان با شروعی به نسبت خوب، خواننده را وارد دنیای پسرانهی قهرمان رمان میکند که با زبان اول شخص و ادبیاتی که گویش یک پسر نوجوان امروزی به خوبی از آن هویداست، ماجرای خود را برای مخاطب روایت میکند. کیوان نوجوانی است که در خانوادهای متزلزل (به دلیل بحران مالی و ورشکستگی پدر و جدا شدن موقت مادر و خواهرش) زندگی میکند و حالا میخواهد انتقام مرگ مرغهای عشق را از گربههای محله بگیرد. شخصیتپردازی کیوان، آنقدری خوب و باورپذیر هست که خواننده در حوزهی سنی کودک و نوجوان، بتواند با خصایل، رفتارها و آرزوهای او همزادپنداری کند و دردها و ترسها و خوشیهای او را لمس کند. کیوان گربهها را آزار میدهد، پس گرفتار نفرین آنها میشود و یک دگردیسی (متامورفوز) در بدنش اتفاق میافتد و دمی مانند گربهها در میآورد که حالا مجبور است آن را پنهان کند. بتلهایم در تحلیل کاربردی داستانهای عامیانه برای کودکان، به اصلی اشاره میکند به نام نیاز کودک به سحر و جادو. کودکان به دنبال یافتن پاسخ پرسشهای بنیادین و ازلی خود هستند. اما قادر به درک توضیحات واقعگرایانه نیستند. نفرین اجدادی گربهها برای کسی که آنها را آزار میدهد و دمی که مظهر گناهان پسربچهی شرور است، نمادی از کارکرد سحر و جادو در این رمان است. در ادامهی این کارکرد، بتلهایم اصل دیگری میآورد؛ جایگزینسازی در برابر شناخت آگاهانه. داستان بجای آنکه مستقیما از کودک بخواهد به ناخودآگاه خود مراجعه کند، او را به درون داستانی میکشد که نماد ناخودآگاه اوست. در این رمان، فرآیند دگردیسی و بیرون زدن یک دم، در برابر گناه آزار گربهها مصداق بارز این کارکرد است. دم نمادی از گناه و عذاب وجدان است. همهی ما در ناخودآگاه خود، کولهباری از گناهان و خاطرات عذابآوری داریم که مایلیم هرگز به آنها فکر نکنیم. به عبارتی همهی ما مانند کیوان در رمان چشمهای سبز هیهوهاما، دمی داریم در اندازهها و شکلهای مختلف که مایلیم برای همیشه از شرش خلاص شویم یا آن را از دیگران پنهان کنیم.
برون افکنی و نظم دادن به آشفتگیها از جمله دیگر اصول و کارکردهای داستانهای خیالی برای مخاطب کودک و نوجوان است. کودک نمیتواند به تنهایی فرآیندهای درونی خود را درک یا کنترل کند و برون افکنی آنچه در ذهنش میگذرد با شخصیتها و فرآیندهای داستانی به او کمک میکند تا گرایشهای متضاد درون خویش را تشخیص دهد. ذهن کودک عموماً مغشوش و بینظم است و مدام در حال تقسیم دنیای خود برمبنای احساسات متضاد است و با ملغمهای از عشق و نفرت، شجاعت و ترس، و امیال گوناگون مواجه است. داستان، او را برای نظم بخشیدن به این دنیای مغشوش یاری میرساند و کمکش میکند احساسات خود را و امیال خود را بهتر بشناسد. کنشهای کیوان در داستان هیهوهاما، ضعف و پریشانی او در برابر نفرین دم، ترسها و تقابلهایش با همکلاسیها و همسالان و بزرگترها، درگیریهای او با خواهرش که بعد تبدیل به کمک و همکاری میشود و آرزوهای او برای شرکت در مسابقهی شنا که حالا در سایهی یک دم نفرین شده، نقش بر آب شده، همگی کارکردی غیر مستقیم در برون افکنی و نظم بخشیدن به جهان مغشوش مخاطب نوجوان دارد، بدون آنکه با کلامی مستقیم و نصیحتوار بخواهد او را پند و اندرز دهد، از آزار رساندن به حیوانات منع کند، به انجام کارهای خوب توصیهاش کند یا از ناامیدی و عمل خطا، نهیاش کند.
فراتر رفتن از کودکی با کمک خیالپردازی و نیز دستیابی به استقلال، از جمله اصولی است که بتلهایم برای داستانهای کودکان برمیشمرد. کیوان گرچه در خانوادهای بحرانزده است، اکنون خودش (و البته در جاهایی با کمک خواهرش) باید بر مشکل نفرین غلبه کند. این خودش است که باید خوانها را یک به یک طی کند و گرچه خواهرش به او کمک میکند تا معماها را حل کند و خوانها را بشناسد، در نهایت خودش است که باید از میان آن آزمایشها بیرون بیاید. این رمان توانسته به خوبی دریچهی ورود یک نوجوان ناپخته را با ترسها و عیوب اخلاقیاش، به دنیای بلوغ و استقلال و غلبه بر ترسها و رفتارهای غیراخلاقی گذشتهاش، به مخاطب نشان دهد. از نظر بتلهایم، داستان خوب باید در کنار خیالپردازی، بتواند ناامیدی را بهبود ببخشد، از تهدید به سوی امنیت برود و آسایش خاطر و پایان خوش را برای مخاطب کودک رقم بزند. کتاب چشمهای سبز هیهوهاما از این آزمونها هم سربلند بیرون میآید و خاطرهای خوش در ذهن نوجوانان به جا میگذارد.