معصومه خوانساری
مسیر هنر و هنرمندی بیتوقف است و به تصویرکشیدن رمانهای تاریخی خطر کردن در نوشتن است. رونویسی کردن از کتابهای تاریخی و دبیرستانی به کار رمان نوشتن نمیآید. نزدیک شدن به ساحت مقدسین دل شیر میخواهد و قلم توانا تا قصهای هزار بار گفته شده را دوباره بگویی و مخاطبت بیش از هفتصد صفحه را بخواند.
از اولین تجربه رماننویسی کدیور اینگونه بر میآید که با نویسندهای قصهگو و جسور طرفیم. سنجاق کردن شخصیت تخیلی سلیم به اثر و ورودش به نزدیکترین جمع یاران امام و امام، جسارتی میخواهد که هنرمند در پس قلمش آن را به وجود آورده است. نویسنده شخصیت تخیلیش را تا درون چادر امام و رودررو مینشاند تا خواننده اثر، نقل تاریخی حوادث را از منظرگاه سلیم ببیند و قضاوت کند.
گاهی فکر میکنیم ایده گرفتن و ساختن شخصیتی داستانی و نزدیک شدن به اصل ماجرا سخت است و ناشدنی و نویسندههای دیگر همه راهها را رفته و تمام کردهاند! کدیور نشان داد از یک روایت ساده که بارها به صورت حکایت و نمونه از عدل علی دیدهایم و شنیدهایم میشود سلیم بن هشام را زنده کرد. زنی که بخاطر مهر مادری دست از دو نیمه شدن فرزندش میکشد و در قضاوت علی فرزند به مادر بخشیده میشود. تا اینجا برای همه، قصه تمام است و پسر و مادر در تاریخ گم میشوند اما کدیور با جادوی تخیل و قلم از کودک نوزاد، پسر هشام را میسازد. نویسنده، سلیم را میزاید و قصهاش را از دل تاریخ بیرون میکشد و تا سرداری جنگهای روم میبرد و بعد به فرماندهی دستهای از یاران امام در جنگ صفین میرساند و در آخر حضورش را در کربلا درک میکنیم. برای نقل قصهای اینچنینی مادرش را تا معابد خدایان و هشام را تا نگهبانی از بتها میفرستد تا کمتر کسی باور کند که سلیم وجود خارجی ندارد. سلیم سینه به سینهی حوادث میشود تا ما از چشم او با اکثر شخصیتهای واقعی برخورد کنیم و آشنا شویم و تاریخ بخوانیم. هر جا سلیم نیست نویسنده از دانای کل کمک میگیرد تا ورود پیدا کند به درون شخصیتها.
دستمایهی روایت منظم و خطی رمان، دلدادگی سلیم است و محبوبش، که موازی با این خط طرح وارد تاریخ میشویم . به حق جذابیت صحنههای تاریخی به صحنههای دلدادگی این دو عاشق میچربد. تناسب واقعیت به تخیل بیشتر است و داستانی دینی و تاریخی داریم. فضاسازیهای داستان سلیم و نامزدش از ریتم تند حوادث کم میکند و پاگردهای داستانی را میسازد تا خواننده کمی حوادث و شخصیتها را در ذهنش سامان بدهد، نفس بگیرد برای مابقی ماجرا تا کربلا و اسرای شام. گاهی شخصیت سلیمی که در برابر لشکر رومیان با تدبیر و قدرت شناختهایم در فرارش به سوی کوفه تبدیل میشود به مردی معمولی و منفعل و باورهایمان از سرداری که در ذهن ساخته شده، تغییر میکند، که ذوق زننده است.
کتاب به دو بخش تقسیم میشود. در بخش اول همه روایتها از جبهه مخالف و دشمنان گفته میشود و در بخش دوم از جبهه امام و یارانشان. در هر دو قسمت مهرههای تخیلی و حوادث قابل توجهی داریم. مثل جنگ اعراب به سرپرستی سلیم و ترفند بهمنسازی با دار و دسته اخنوخ. اخنوخ سه جا در کل رمان حضور پیدا میکند و قصهسازی میکند. در صحنهی شکست رومیها، در صحنهی سیلسازی کاذب در مقابل سپاه کوفیان و صحنهی خفه کردن صدای حقِ اسرای کربلا در شام. که هر سه صحنه تاثیرگذار و ماندگار است.
کدیور فقط به حوادث جمل و صفین اشراف ندارد بلکه مکرراً قصهها و روایتهای تاریخی اسلام را از ابتدای پیامبری حضرت محمد و شکنجه مسلمانان و جنگهای احد و بدر تا فتح مکه و ... را به بهانههای مختلف از زبان شخصیتهای اصلی و تاریخی با سند صحنهسازی و روایت میکند. نویسنده ازهمه جوانب به قصهپردازی میپردازد. گاهی از جانب دشمنان از علی میگوید و گاهی از زبان محبینش ما علی را میشنویم و میبینیم. میتوان گفت پس از بیست سال قصهی ابوذر و پسر سمیه اولین زن شهید اسلام نیز هست. آموزگار بودن ابوذر و شخصیت محبوب عمار به خوبی در سراسر رمان نمود دارد. و به جنبهی انسانپروری در مکتب علی اشاره میکند.
جنگ جمل و صفین و کربلا روبرویی اسلام در مقابل اسلام است. مسلمان بر روی مسلمان شمشیر میکشد و ندای حقطلبی سر میدهد. خود نویسنده، حواس مخاطب را چند بار ارجاع میدهد به این موضوع. به نظر میرسد تفکر و منظر خود نویسنده هم حول و حوش همین محور میچرخد. میتوان این موضوع را ارجاع داد به وجود داعش و مصائبش در زمان معاصر. کدیور در رمانش نشان داد که انتخاب بین حق و ناحق و تمیز دادن اسلام از نااسلام ایستادن روی لبهی تیغ است.
نویسنده با جوهره نویسندگی هر صحنهی خیالی را وصل میکند به وقایع تاریخی و اسطورهای مانند دیومدوس، زئوس، ملکه صبا و قصه ابابیل و هابیل و قابیل. این درهم آمیختگی فرهنگها و اسطورهها نشان میدهد، نویسنده تواناست و با دست پر به جدال با نوشتن کتابش رفته است. همچنین اثر بینامتنیت دارد و کدیور برای شناسایی بینامتنیتها عینا به نقل قصهی آنها اشاره میکند که هم میتواند حسن باشد و هم عیب کار. مثل روایت قصه پرومته که میتواند حسن باشد، چون مخاطب را با قصه آشناتر میکند و عیب چون از داستان اصلی و روایت پرت میشویم.
تعلیق از همان صفحات ابتدایی همراه مخاطب است. تعلیق از رسیدن دو دلداده به هم شروع میشود تا خواندن خطبهی عقد و ادامه دارد تا میرسد به سیاهچادرهایی که نویسنده با آنها راحیل را برساند میان اسرای کربلا و باز راحیل نقش بگیرد. پررنگترین تعلیق کتاب، رویایی سلیم پس از فرارش مقابل پدر و برادرش و قبیلهاش و جامعه خود است، که منظر جامعهشناسی نیز دارد. این صحنه را در صدر اسلام از مصعب هم داریم و توالیش را در داستانسرایی کدیور در زمین کربلا بین زید و پسرش یوسف میبینیم. جدال نسلها در اکثر رمانها مثل «درازنای شب» از جمال میرصادقی و در فیلمهایی مثل «پدر سالار» دیدهایم. جامعه در این داستانها دگرگونی و تحول ظاهری پیدا میکند و با وجوه جدید آشنا میشود ولی رسم و رسوم قدیمی مثل سلطه پدر و جامعه بر روی نسل جوان همیشه بوده و برقرار است. این جدال نسلها از جذابیتهای داستانهاست. همچنین وجود غلام نیزهانداز ماهر ِهمسر زید به طرف راحیل تداعی میکند قصه حمزه عموی پیامبر را. الگوهای تکرارشونده در داستان از نقاط قوت کار است. تقابل سنت و مدرنیته و تقابل انسان با دیگری و انسان با خودش و انسان با جامعه و با طبیعت از ویژگیهای روایت نویسنده است.
از زیباییهای کتاب استفاده از زاویه دید نامهنگاری و حدیث نفس برای پیشبرد داستان و شناخت شخصیتهاست، که اوجش در نامهی امام علی در صفحه280 خطاب به معاویه باجملهی «از امیرالمومنین علی ابن ابیطالب به معاویه ابن ابوسفیان» جلوه پیدا میکند و با شخصیت محکم علی هم آشنا میشویم. این شیوه روایت راه فراری است برای نیافتادن به دام اطناب که گاهی اثر به خاطر حجیم بودن و افت قصه در قسمتهای عاشقانه راحیل و سلیم بالاخره با اطناب پیش میرود.
زنهای کتاب پس از بیست سال دارای کنش و حضور هستند. حداقل میشود در مورد زنهای تخیلی کتاب چنین برداشتی کرد. مادر سلیم، نامزد سلیم، زن برادر سلیم در پیشبرد حوادث سهمی را به عهده دارند و در تغییر سرنوشت سلیم موثر هستند. نویسنده از کنار زنهای تاریخی مثل فاطمه امالبنین و عایشه گذر میکند و به قصه آنها نمیپردازد.
پس از بیست سال از رحلت پیامبر و پس از بیست سال از صفین، فتنه به پا میشود که انسان در مقام امتحان و انتخاب سرگردان بماند. کدیور در کتابش مدام شخصیتها را بر سر دو راهی مینشاند. سلیم و پدرش هشام، ذوالکلاع و دخترش راحیل و حتی عمروعاص که بین دنیا و آخرت دست و پا میزند و گاهی نفس غلبه پیدا میکند و گاهی دینداری. این صحنهها درونمایهی قوی و آینهگی برای مخاطب امروز میسازد تا خود را ببیند و بیابد و این کمال یک اثر است.
نویسنده با استفاده از وحی و خواب جذابیت داستانی میسازد. سلیم و مرد ماهیگیر را که منتخبین هستند و چرایی این انتخاب حداقل در مورد مرد ماهیگیر گفته نمیشود را در کارزار صفین به هم میرساند. همهی این ترفندها و زیرکینویسیها کمک کرده تا اثر جذابیت خود را در روایت و حفظ تعلیق و کشش حفظ کند تا مخاطب از پس خوانش کتابی حجیم و پرشخصیت و حادثه برآید.
کتاب از جنگ جمل در قالب روایتها و خاطرهها و یادآوریها گذر میکند تا برسد و وصل کند وقایع را به جنگ صفین و صفین نطفهای بشود برای کربلا تا ماندگار بماند. نثر فراز و فرود دارد و یکدست نیست. گاهی فاخر است و گاهی ساده و داستانی. نویسنده یا دست به ابداع زده و یا درگیر قصهگویی شده است و یکدستی نثر را رها کرده است.
در آخر، اولین رمان کدیور قابل اهمییت و تامل است و میتواند باب فتحی باشد برای کارهای تاریخی دیگر این نویسنده. بهتر بود برای سندیت یافتن حوادث، نویسنده منابع تاریخی را که از آنها بهره و وام گرفته است را ذکر میکرد. خواندن کتاب کدیور برای جوانان میتواند کمکی باشد تا شخصیتهای دینی و تاریخی را در قالب قصهای شیرین و شفافتر بشناسند.