کورمار گونهای نادر از مار است که به دلایلی نامعلوم تعداد زیادی از تخمهایش را قبل از تولد میبلعد و این عنوانی شده است برای کتاب سید علیرضا میرمالک که توسط نشر شهرستان ادب چاپ و در اختیار علاقهمندان به رمان قرار گرفته است. جالب است بدانید هر ساله تعداد زیادی جنین قبل از متولدشدن از بین میروند و به دلایل مختلفی فرصت زیست و تجربه زندگی در این جهان را از دست میدهند. علیرضا میرمالک این موضوع را سوژه رمان خود قرار داده است و اتفاقاتی که در طول داستان برای شخصیت و جنین ناخواسته میافتد جالب است. اینکه آیا هر جنینی چون جنین قصه ما این شانس را بر اساس یک اتفاق ساده پیدا میکند چشم به جهان بگشاید یا قبل از کاملشدن و به دنیا آمدن از بین میرود بسی قابل تأمل است.
کورمار داستان مردی شاعرمسلک است به نام آرمان و همسرش فرح که یک روز تصمیم میگیرند خود را از دست فرزندی ناخواسته که هیچ اشتیاقی برای آمدنش ندارند نجات دهند و بدین ترتیب پا به کوچهای میگذارند به نام هجرتی که در آن نه تنها قصه آرمان و همسرش روایت میشود بلکه کسان دیگری نیز هستند که در تنهایی و پشت چهرههای به ظاهر ساده رازهایی را نهفته دارند که کسی از آنها خبر ندارد جز خودشان. رازهایی که کیفیت زندگی آنها را تحتالشعاع خود قرار داده، ارتباطات آنها را محدود و کل زندگیشان را به حاشیهای برده که نه تنها امن نیست بلکه خیلی جاها آنها را به چالشی عذابآور میکشد که خوشایندشان نیست و روز به روز شعاع دایره انزوای آنها را بزرگتر کرده است.
علیرضا میرمالک در داستان کورمار زندگی سه شخصیت را روایت میکند. آرمان شاعرپیشه، آقای سرهنگ فوق و ابراهیم فروزان که قرار بود روزی دین مارتین ایران شود. شخصیتهایی که هرگز یکدیگر را نمیشناسند اما سرنوشتشان به گونهای به هم گره میخورد و در طول روایت داستان در کنار هم قرار میگیرند. این سه نفر در لایه پنهانی داستان با هم یک موضوع مشترک دارند اما گرهگشایی از این موضوع مشترک برای هر کدام متفاوت است.
داستان با آرمان و فرح شروع میشود. زن و شوهری که تصمیم میگیرند قدم به کوچه هجرتی بگذارند و زندگیشان را از حضور مهمان ناخواندهشان خالی کنند. کوچهای غریب و ناآشنا که هیچ تابلویی ندارد، اما آنها که بخواهند پیدایش کنند میتوانند. زمانی که فرح قدم به کوچه میگذارد در تشویش و اضطرابی عجیب سرگردان و غوطهور است که دوستش ندارد و زیاد تقلا میکند که آرمان را راضی کند تا برگردند اما در گام نخست موفق نمیشود. از کوچه تنگ و کم نور میگذرند و قدم به آپارتمانی میگذارند که قرار است به ظاهر زندگی آنها را نجات دهد اما با قدم گذاشتن به داخل آپارتمان سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد و شرایط طبق میل و خواسته آرمان پیش نمیرود.
شخصیت دیگری که ما روایت زندگیاش را در داستان کورمار میخوانیم آقای فوق است؛ کسی که قبلاً در ارتش پرستار بوده است. آدمی رازآلود که تفکرش این است دلیلی وجود ندارد نوزادی پا به این جهان بگذارد چون میگوید انسان کامل وجود ندارد و نهایتش هم به این دنیا بیاید گند میزند به همه چیز و در آخر با صد جور جانکندن از این دنیا میرود. پس چه بهتر که اصلاً نیاید. آقای فوق تفکرات خاص و عجیب مخصوص به خودش را دارد، اما همیشه یک بوی آزاردهنده در آپارتمانش هست که به ظاهر فقط و فقط خودش استشمامش میکند. او هر چه تلاش میکند که منبع بو را پیدا و نابودش کند نمیتواند و در نهایت برایش اتفاقی میافتد که مجبور میشود کاری را که سالها انجام میداده کنار بگذارد و کانالهای کوچه هجرتی از همه چیزهایی که به طور ناخواسته و در طول سالها متحمل شدهاند خلاصی پیدا کنند.
ما در رمان کورمار روایت زندگی ابراهیم فروزان هفتاد و دو ساله را نیز میخوانیم که در سالهای نه چندان دور بزرگترین آرزوی زندگیاش این بوده که دین مارتین ایران شود و عکسش کنار بازیگران مطرح آن زمان قرار بگیرد. او به واسطه برادرش در مسیری قرار میگیرد که نه تنها آرزوهایش محقق نمیشوند بلکه با یک اشتباه مهلک فرزندش را از دست میدهد و تا آخر عمر در تنهایی غریبانهای به سر میبرد. در نهایت ابراهیم فروزان تمام آرزوهایش جلوی چشمانش به آتش کشیده میشوند و کنار کسی که دوستش داشت دیده از این جهان فرو میبندد. فروزان زندگی عجیب و مرگ غریبانهای دارد که بسی قابل تأمل و درنگ است.
علیرضا میرمالک زندگی آدمهایی از دو نسل را روایت کرده و نشان داده که فرقی نمیکند در سال چهل و هشت زندگی کنی یا در زمانه کنونی. در هر صورت گذشته میتواند همیشه با انسان بماند و گاهی در واقعیت و گاهی در خیال آزارت دهد. زمانهایی به سمت و سویی بکشاندت که نه تنها به خودت بلکه به اطرافیان و حتی عزیزترین افراد زندگیات آسیب برسانی. گاهی غرقشدن در بعضی امورات لذت زندگیکردن را از تو میگیرد و گاهی هم یک اتفاق خیلی ساده تو را از یک ورطه نجات و روی دیگر زندگی را به تو نشان میدهد. آنجاست که درمییابی هنوز هم میتوان نقطه عطفهای خوبی را در زندگی پیدا کرد که انگیزهای شوند برای ادامهدادن.
کتاب کورمار سال 1400 در ۱۳۵ صفحه توسط نشر شهرستان ادب و در گروه کتابهای مدرسه رمان منتشر شده است.