پنجشنبه, 01 آذر,1403

همه مطالب

مقالات

سه جهان و جرأت ایستادگی در برابر ناملایمات
 

سه جهان و جرأت ایستادگی در برابر ناملایمات

«تلاش برای رسیدن به راه نجات تا دم مرگ»، احتمالا یا برداشتی از آیات قران کریم در کنار برخی سنت‌های ادبی منظوم ایرانی است، یا متأثر از مؤلفه‌ای است که از دهه سی و چهل به بعد، با ادبیات امام و شاگردانش، شریعتی و امثالهم در بافت سنت اسلامی ایران بروز کرد (و آن هم تسلیم نشدن به ظلم است)، یا متأثر از گوهر مدرنیته برای انسان است. بنا به گواهی برخی فلاسفه بزرگ دوران مدرن، گوهر دوران جدید را می‌توان جسارت انسان برای تغییر وضعیت موجود دانست. دو احتمال اول به هم قرابت‌های زیادی دارند. اما احتم...
شنبه، 01 تیر 1398 | Article Rating

بسمه تعالی


 

مهدی طهماسبی

 

نثر روان و شیوای رمان «چشم‌های سبز هی‌هوهاما»، داستان زندگی پسری شر و شور و بدعنق را روایت می‌کند. پسری به نام کیوان، که خانواده‌اش در هاله یک محبت پنهان، نزدیک به فروپاشی است؛ ولی همه در حال ساختن دوباره آن هستند. ورشکستگی پدر به خاطر کلاهبرداری شریک، او را به فراشی مدرسه رسانده و مادر کیوان هم که از وضع زندگی ناراحت است، پدر را ترک کرده و در انتظار خریدن خانه ای نو و خلاصی از این وضع، در خانه مادربزرگ کیوان، دست به خیاطی برده تا کمکی برای زندگی خوب آینده باشد. پدر هم که تنهاست، فراشی و دست‌فروشی و نظافت و... را پیشه خود کرده تا اوضاع را بهبود ببخشد. و در میان این خانواده، ویدا، خواهر کیوان، که پیش مادر زندگی می‌کند، موی دماغ کیوان و دختر شاد و پرامید قصه ماست که از معدود نشانه‌های واقعی جاری بودن محبت همه اعضای خانواده به همدیگر است.

با این حال جالب است که فضای داستان اصلا و ابدا غمناک نیست. متن رمان کاملا جذاب و شیرین و خودمانی است. وضعیت نابسامان خانواده هم نه تنها باعث نشده که نویسنده نتواند فضا را زیبا ترسیم کند، بلکه توانسته است این مصائب را شیرین نشان دهد و جابه‌جای متن نشانه‌های هنرمندانه و غیر مستقیمی از تلاش همه اعضای خانواده برای ساختن دوباره کانون گرم خانواده به تصویر بکشد. در واقع متن روایت، کاملا ایرانی است و گاهی خواننده را می‌تواند به یاد فضای فیلم هایی مثل بچه‌های آسمان بیندازد.

اما این تنها داستان رمان نیست! اتفاقا داستان اصلی رمان، قصه نفرین شدن کیوان توسط گربه‌هاست! او که به خاطر اتفاقات مختلف گذشته و شاید شرایط دوران بلوغ بدعنق شده است، دشمن گربه‌هاست و همیشه از خجالت گربه‌هایی که می‌بیند، در می‌آید. این جنگ اما از طرف گربه‌ها بی پاسخ نمی‌ماند. آن ها هم بیکار ننشسته و برای کیوان دمی می‌کارند که مدام بزرگ و بزرگ تر می‌شود. و اینجاست که قصه اصلی رمان شروع می‌شود.

نثر رمان در عین جذابیت، تعلیق و گیرایی خود، نثری کاملا ایرانی است. لحن کیوان که نوجوانی نسبتا بددهن است، خیلی عالی در متن مشخص است. گفتگوی مادر و پدر در صحنه «شاشیدن کیوان در رختخواب!» ، گفتگوی کیوان با پدرش در مدرسه که از پدرش درخواست کرد «پشتم و خالی نکن»، و دعواهای خواهر برادری کیوان با ویدا، شیرینی دو چندانی به این رمان پر داستان داده است. تصویرگری متن از وقایع هم کاملا از سطح یک کتاب معمولی رمان نوجوان بالاتر است. صحنه خواب مدرسه دیدن کیوان، صحنه بریدن دم با چاقو، صحنه‌های مختلف کار کردن پدر و مادر و باغبان و بابای مدرسه، از نمونه‌های خوب قدرت قلم نویسنده است.

در مجموع می‌توان این رمان را رمانی گیرا، جذاب، شیرین، پر داستان و دارای نکات ریز بسیار دانست. مثلا شاید در مواجهه ابتدایی به نظر بیاید که کیوان دغدغه و تلاشی برای بازسازی خانواده ندارد. اما اگر پسر باشی، کاملا درک می‌کنی که کیوان هم به نوعی در حال تلاش است، اما راه تلاش مفیدتر را باید پیدا کند. با این حال، هنوز نمی‌توان این رمان را رمان ممتازی دانست.

در اولین مواجهه با متن، خواننده نمادها و خط‌های نسبتا اصیلی از سنت را می‌تواند ببیند. زیارت رفتن، محبت پنهان پشت حیا و عدم ابراز راحت آن که در خانواده‌های ایرانی وجود دارد، نوع رفتار خواهر و  برادر با هم، نوع حرف زدن‌های شخصیت‌های رمان، فضای خانه‌ها و مدرسه و...، در حد خوبی نشان از ایرانی بودن متن دارد.

اما شاید تنها پیام رمان که به شکل غیر مستقیم نیامده، این بخش باشد:

«تلاش برای رسیدن به راه نجات تا دم مرگ»، احتمالا یا برداشتی از آیات قران کریم در کنار برخی سنت‌های ادبی منظوم ایرانی است، یا متأثر از مؤلفه‌ای است که از دهه سی و چهل به بعد، با ادبیات امام و شاگردانش، شریعتی و امثالهم در بافت سنت اسلامی ایران بروز کرد (و آن هم تسلیم نشدن به ظلم است)، یا متأثر از گوهر مدرنیته برای انسان است. بنا به گواهی برخی فلاسفه بزرگ دوران مدرن، گوهر دوران جدید را می‌توان جسارت انسان برای تغییر وضعیت موجود دانست. دو احتمال اول به هم قرابت‌های زیادی دارند. اما احتمال سوم جهان متفاوتی را طلب می‌کند. جهان دنیای دو احتمال اول کجا و جهان احتمال سوم کجا؟! حال سوال این است که چشم‌های سبز هی‌هوهاما، متعلق به کدام جهان است؟

این مقاله مجال خوبی برای بررسی ویژگی‌های تمایزدهنده این سه جهان نیست. اما بیان یک ویژگی می‌تواند تا حدی راهگشا باشد. جرأت ایستادگی در برابر ناملایمات در دو جهان اول، نتیجه‌اش هماهنگ‌تر شدن با آوای هستی و خداگونه‌تر شدن است. اما در جهان سومی، نتیجه ایستادگی، برپایی جهانی است باب میل و طبع فعلی انسان، که ممکن است افرادی انتخاب‌گر باشند و افرادی هم ذیل انتخاب دیگران مجبور به تغییر خود شوند (خودآگاه یا ناخودآگاه). در این جهان درون انسان فعال است و نه منفعل. حال آن که در دو جهان اول اصل تغییر و تحول در درون انسان است و البته لزوما تحول (به معنای نیک‌تر شدن و نه تغییر) جهان بیرون را نیز در پی دارد. حال می‌توان پرسید تحول مدنظر رمان، تحولی در بیرون انسان است یا درون؟ تحولی سازگارکننده‌تر و البته درونی؟ یا صرفا تحولی بیرونی و منظم‌کننده‌تر برای جهان؟ کیوان خوان‌ها را طی می‌کند تا با جهان نیک سازگارتر شود؟ یا طی می‌کند صرفا به خاطر برداشته شدن دمش، و در این طی مراحل، ناخواسته تغییراتی هم برایش رخ می‌دهد؟

 این پرسشی است که دوست دارم با شما و نویسنده محترم در میان بگذارم. نظر شما چیست؟

تصاویر
  • سه جهان و جرأت ایستادگی در برابر ناملایمات
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

جستجو

آرشیو زمانی

آبان 1403 (1) مرداد 1403 (1) اردیبهشت 1403 (1) اسفند 1402 (1) بهمن 1402 (1) دی 1402 (2) آذر 1402 (4) مهر 1402 (2) شهریور 1402 (1) مرداد 1402 (4) تیر 1402 (2) اردیبهشت 1402 (4) فروردین 1402 (6) اسفند 1401 (9) بهمن 1401 (4) دی 1401 (7) آذر 1401 (7) آبان 1401 (9) مهر 1401 (2) اسفند 1400 (2) بهمن 1400 (1) دی 1400 (2) آذر 1400 (3) شهریور 1400 (1) مرداد 1400 (3) تیر 1400 (1) خرداد 1400 (1) اردیبهشت 1400 (3) فروردین 1400 (3) اسفند 1399 (1) مهر 1399 (3) مرداد 1399 (1) تیر 1399 (6) خرداد 1399 (1) بهمن 1398 (3) دی 1398 (6) آذر 1398 (7) آبان 1398 (13) مهر 1398 (7) شهریور 1398 (8) مرداد 1398 (8) تیر 1398 (11) خرداد 1398 (7) اردیبهشت 1398 (15) فروردین 1398 (3) اسفند 1397 (20) بهمن 1397 (5) دی 1397 (5) آذر 1397 (8) آبان 1397 (2) مهر 1397 (7) شهریور 1397 (12) مرداد 1397 (6) تیر 1397 (6) خرداد 1397 (6) اردیبهشت 1397 (5) فروردین 1397 (1) بهمن 1396 (3) آبان 1396 (3) مهر 1396 (1) شهریور 1396 (1) تیر 1396 (5) خرداد 1396 (2) اردیبهشت 1396 (3) بهمن 1395 (2) دی 1395 (2) آذر 1395 (3) آبان 1395 (4) مهر 1395 (2) شهریور 1395 (1) مرداد 1395 (1) خرداد 1395 (3) فروردین 1395 (1) اسفند 1394 (2) بهمن 1394 (2) دی 1394 (3) آذر 1394 (4) آبان 1394 (9) شهریور 1394 (1) خرداد 1394 (2)